خلاصه کتاب دماغ مترسک مجید راستی: داستان، شخصیت ها و پیام اصلی

خلاصه کتاب دماغ مترسک مجید راستی: داستان، شخصیت ها و پیام اصلی

خلاصه کتاب دماغ مترسک ( نویسنده مجید راستی )

کتاب دماغ مترسک اثر مجید راستی، داستانی شیرین و آموزنده برای کودکان است که با محوریت مترسکی تنها، به اهمیت راستگویی و پذیرش خود می پردازد. این کتاب با زبانی ساده و تصویری دلنشین، نشان می دهد که چگونه یک دروغ کوچک می تواند پیامدهای بزرگی داشته باشد و چطور با صداقت می توان به آرامش واقعی رسید. این قصه به بچه ها یاد می دهد که قدر خودشان را بدانند.

قصه های آموزنده، همیشه مثل یک راهنمای مهربان عمل می کنند، مخصوصاً وقتی پای بچه ها در میان باشد. این داستان ها نه تنها سرگرم کننده اند، بلکه خیلی وقت ها مهم ترین درس های زندگی رو به زبون ساده به کوچولوهامون یاد می دن. بین این همه کتاب، «دماغ مترسک» نوشته ی دوست داشتنی مجید راستی، واقعاً جایگاه ویژه ای داره. این کتاب با یک داستان ساده و شخصیت های دوست داشتنی، یکی از عمیق ترین مفاهیم اخلاقی رو به دل بچه ها می نشونه: راستگویی و صداقت.

مجید راستی، نویسنده ای که خوب دنیای کودک و دغدغه هاشون رو می شناسه، با قلم شیرینش یه اثر ماندگار خلق کرده که هم برای بچه ها جذابه و هم برای پدر و مادرها پر از نکته های تربیتیه. هدف ما از این مقاله اینه که یک خلاصه ی جامع و تحلیلی از این کتاب رو براتون تعریف کنیم تا اگه دنبال یه کتاب عالی برای آموزش مفاهیم اخلاقی به فرزندانتون هستید، با خیال راحت سراغ «دماغ مترسک» برید و از ارزش های بی نظیرش باخبر بشید.

معرفی کلی کتاب دماغ مترسک

اگه دنبال یک کتاب داستانی خاص و متفاوت برای بچه هاتون هستید، دماغ مترسک دقیقاً همون چیزیه که نیاز دارید. این کتاب رو میشه توی دسته ی داستان های کودکانه تخیلی و البته خیلی آموزنده قرار داد. نویسنده، مجید راستی، توی این کتاب سراغ موضوعاتی رفته که شاید کمتر کتابی به این شیرینی ازشون حرف بزنه: تفاوت بین راستگویی و دروغگویی، اهمیت خودشناسی و اینکه چقدر مهمه خودمون رو همون طور که هستیم، قبول کنیم. حتی به پیامدهای تلخ فریبکاری هم یه گوشه چشمی داره.

این کتاب بیشتر برای بچه های ۶ تا ۱۲ سال، یعنی دانش آموزان دوران ابتدایی، نوشته شده. ولی خب فقط مخصوص اونا نیست. به نظر من، هر پدر و مادری یا حتی معلمی که دلش می خواد یک ابزار خوب برای آموزش صداقت و خودپذیری به بچه ها داشته باشه، حتماً باید این کتاب رو بخونه. چیزی که دماغ مترسک رو واقعاً برجسته می کنه، سادگی و روانی بیانیشه. داستان جوری روایت شده که بچه ها کاملاً باهاش ارتباط برقرار می کنن و هیچ جای ابهامی براشون باقی نمی مونه. از اون مهم تر، تصویرهای جذاب و رنگارنگ کتاب (که باید از تصویرگر هنرمندش تشکر کرد) واقعاً به جون داستان می شینه و تخیل بچه ها رو حسابی به پرواز درمیاره. این تصویرها کمک می کنن که مفاهیم پیچیده تر، توی ذهن کوچولوهامون جا بیفتن و داستان رو عمیق تر درک کنن.

خلاصه کامل داستان کتاب دماغ مترسک

خب، بریم سراغ بخش اصلی داستان که قلب این کتابه. قصه از یک باغچه ی زیبا شروع می شه، جایی که یک مترسک تنها و ساکت وسط اون ایستاده. این مترسک، با اینکه وظیفه ی مهمی داره و باید از محصولات باغچه مراقبت کنه، اما احساس تنهایی و بی ارزشی می کنه. با خودش فکر می کنه که چقدر عادی و مثل بقیه ی مترسک هاست. دلش می خواد خاص باشه، یه جورایی از بقیه مترسک ها بهتر و متمایز دیده بشه، حتی اگه هیچ مترسک دیگه ای توی اون باغچه نباشه که باهاش مقایسه بشه! این همون جاییه که حس خودکم بینی و مقایسه، توی دل مترسک کوچولوی ما جوونه می زنه.

مترسک غرق در این فکرها بود که یک روز، تصمیم می گیره برای اینکه خودش رو بهتر از چیزی که هست نشون بده، یک دروغ کوچیک بگه. این دروغ اونقدر بی اهمیت به نظر می رسید که شاید فکرش رو هم نمی کرد چه اتفاقاتی در انتظارشه. با صدای بلند اعلام می کنه: من مهربان ترین مترسک دنیام! شاید باورش نشه، اما همین یک جمله ی ساده، شروع یک سلسله ماجراهای عجیب و غریبه. در ابتدا، این دروغ به مترسک یک حس خوب الکی می ده؛ احساس می کنه خاص شده، مهم تر از بقیه به نظر میاد. یک جورایی فکر می کنه با این جمله، به اون خواسته ای که دلش می خواست، یعنی بهتر بودن، رسیده. اما این حس زودگذر و فریبنده ست.

ماجرا از جایی شروع می شه که کبوترها و پرنده های باغچه، که تا دیروز از مترسک می ترسیدند، با شنیدن این حرف به سمتش میان. اون ها انتظار دارن یک مترسک مهربان، بهشون اجازه بده راحت توی باغچه جولان بدن و دونه بخورن. مترسک اولش از این توجه خوشش میاد، ولی کم کم متوجه می شه که دروغش دردسر ساز شده. هر بار که سعی می کنه پرنده ها رو فراری بده، با خودش فکر می کنه: من که گفتم مهربان ترین مترسک دنیام، پس چطور می تونم حالا اونا رو بترسونم؟ این پارادوکس، مترسک رو گیج می کنه و اون رو توی وضعیت سختی قرار می ده. هرچه بیشتر سعی می کنه نقش مترسک مهربان رو بازی کنه، بیشتر از وظیفه ی اصلیش که محافظت از باغچه ست، دور می شه. در نتیجه، باغچه آسیب می بینه و محصولاتش خوراک پرنده ها می شن.

بحران اصلی وقتی اتفاق می افته که مترسک متوجه می شه دماغش، که نماد هویت و جایگاهشه، افتاده. این اتفاق خیلی شوکه کننده ست و مترسک رو حسابی به هم می ریزه. دماغ مترسک نمادی از صداقت و اصالت وجودشه. افتادن دماغ، استعاره ای از دست دادن بخشی از وجود یا حقیقتشه که به خاطر دروغگویی، از دست داده. در واقع، این اتفاق به مترسک نشون می ده که وقتی خودش رو پشت یک نقاب دروغ پنهان می کنه، هویت واقعی و ارزشمندش رو از دست می ده. مترسک با دیدن خودش بدون دماغ، حسابی پشیمون می شه. توی این لحظات تنهایی و ناراحتی، تازه به اشتباهش پی می بره. متوجه می شه که چقدر بی جهت خودش رو درگیر این دروغ کرده بود و چقدر ارزش راستگویی و پذیرش خودش مهم تر از هر چیز دیگه ست.

اینجا نقطه عطف داستانه. مترسک توی خودش فرو می ره، به دروغی که گفته و پیامدهاش فکر می کنه. اون می فهمه که برای خاص بودن، نیازی به دروغ نیست. هر موجودی، هرچقدر هم ساده، در جایگاه خودش ارزشمنده. مترسک ما می فهمه که صداقت، نه تنها باعث آرامش درونی می شه، بلکه بهش کمک می کنه تا جایگاه اصلی خودش رو پیدا کنه و اون رو با تمام وجودش بپذیره. اون یاد می گیره که وظیفه اش چی بوده و چقدر مهم بود که صادقانه اون رو انجام بده، بدون اینکه نیازی به تظاهر به مهربانی دروغین داشته باشه.

«هر موجودی در جایگاه خود ارزشمند است و نیازی به دروغ گفتن برای اثبات خود ندارد. او معنای حقیقی صداقت و پذیرش خود را درک می کند.»

در پایان داستان، مترسک با درس گرفتن از اشتباهاتش، به آرامش می رسه. اون دوباره جایگاه خودش رو به عنوان محافظ باغچه می پذیره و این بار با صداقت و رضایت خاطر وظیفه اش رو انجام می ده. شاید دماغش به راحتی برنگرده (که این خودش پیام مهمیه که پیامدهای دروغ همیشه پاک نمی شن)، اما مترسک یک چیز خیلی مهم تر رو به دست میاره: آرامش درونی، پذیرش خود و درک ارزش صداقت. این پایان به بچه ها یاد می ده که حتی اگه اشتباه کنن، می تونن ازش درس بگیرن و دوباره به مسیر درست برگردن. اینجاست که می بینیم یک کتاب ساده، چطور می تونه دنیایی از مفاهیم عمیق رو در خودش جا بده.

پیام ها و درس های آموزنده کتاب

دماغ مترسک فقط یک داستان سرگرم کننده نیست؛ یک جعبه پر از درس های ارزشمنده که برای رشد اخلاقی بچه ها واقعاً حیاتیه. بیاین ببینیم این کتاب به کوچولوهامون چی یاد می ده:

۱. اهمیت راستگویی و صداقت

شاید مهم ترین پیامی که این کتاب بهمون می ده، همین باشه: راستگویی، حتی اگه یکم سخت و تلخ باشه، همیشه از دروغ گفتن بهتر و باارزش تره. مترسک یاد می گیره که با دروغ گفتن، نه تنها مشکلی حل نمی شه، بلکه دروغ های بعدی و دردسرهای بیشتری هم به وجود میان. این بخش از داستان به بچه ها نشون می ده که صداقت یک پایه ی محکمه برای ساختن روابط سالم و داشتن آرامش درونی. حتی وقتی ممکنه فکر کنن راستش رو بگن، دعوا یا مشکلی پیش میاد، این کتاب نشون می ده که عواقب دروغ خیلی بدتر از گفتن حقیقته.

۲. پیامدهای دروغ گفتن

کتاب خیلی قشنگ و بدون پیچیدگی نشون می ده که دروغ، حتی اگه با نیت خوبی گفته بشه (مثل اینکه مترسک می خواست مهربان به نظر بیاد)، می تونه چه دردسرها و آشفتگی های درونی رو به وجود بیاره. افتادن دماغ مترسک، نماد بارز از دست دادن یک بخش مهم از وجودشه، چون با دروغ خودش رو از واقعیت دور کرده. این بخش به بچه ها یادآوری می کنه که دروغ ها مثل گلوله های برفی کوچیکن که غلت می خورن و بزرگ و بزرگ تر می شن و ممکنه کل زندگی رو تحت تأثیر قرار بدن.

۳. خودشناسی و پذیرش خود

یکی از درس های اصلی و عمیق کتاب اینه که هر آدمی، هرچقدر هم ساده و معمولی، باید خودش رو همون طور که هست بشناسه و بپذیره. ارزش واقعی آدم ها نه توی مقایسه با بقیه ست و نه توی ادعاهای الکی؛ بلکه توی اصالت وجودی و خودِ واقعیشونه. مترسک توی این داستان، راه سختی رو طی می کنه تا بفهمه که برای ارزشمند بودن نیازی نیست چیزی غیر از خودش باشه. این مفهوم برای بچه ها خیلی مهمه چون بهشون کمک می کنه با حس خودارزشمندی و اعتمادبه نفس رشد کنن و دنبال تأیید بقیه نباشن.

۴. قدردانی از جایگاه خویش و پذیرش واقعیت

کتاب دماغ مترسک یک پیام بسیار مهم دیگه هم داره: «همه چیز در جای خودش معنا دارد.» این جمله به این معنیه که هر کسی و هر چیزی، نقش و جایگاه خودش رو توی این دنیا داره. مترسک یاد می گیره که وظیفه ی اصلیش، یعنی محافظت از باغچه، به اندازه ی هر کار دیگه ای مهمه و ارزشمنده و نیازی نیست برای ارزشمند بودن، نقشی غیر از نقش اصلی خودش ایفا کنه. این درس به بچه ها کمک می کنه که به وظایف و جایگاهشون احترام بذارن و قدر چیزی که هستن رو بدونن.

۵. امکان جبران اشتباهات

یک نکته ی امیدبخش توی این کتاب اینه که نشون می ده حتی اگه اشتباهی کردی، همیشه فرصت برای پشیمونی، درس گرفتن و برگشتن به مسیر درست وجود داره. مترسک با وجود اینکه اشتباه بزرگی می کنه و دماغش رو از دست می ده، اما در نهایت با درک اشتباهش و پذیرش خودش، به آرامش می رسه. این پیام به بچه ها کمک می کنه که از اشتباهاتشون درس بگیرن و ناامید نشن، بلکه سعی کنن جبران کنن و خودشون رو اصلاح کنن.

خلاصه که دماغ مترسک یک کتاب عالی برای آموزش این مفاهیم عمیق و مهم به بچه هاست، اون هم با زبانی ساده و داستانی که هیچ وقت از ذهن بچه ها بیرون نمیره.

شخصیت های اصلی و فرعی

توی هر داستان خوبی، شخصیت ها هستن که به قصه جون می دن و پیامش رو قابل لمس می کنن. توی «دماغ مترسک» هم با چند شخصیت دوست داشتنی روبه رو هستیم که هر کدوم نقش مهمی توی روایت و انتقال پیام دارن:

مترسک

مترسک، قهرمان اصلی و مرکزی داستانه. اون یک نماد خیلی قشنگ از همه ی بچه ها و حتی بزرگ ترهاست که شاید گاهی با حس خودارزشمندی و پذیرش خودشون درگیرن. مترسک توی این قصه اولش یکم خودشو دست کم می گیره و دلش می خواد خاص باشه، برای همین هم اشتباه می کنه و دروغ می گه. اما همین مترسک تنها، توی مسیر داستان با چالش ها روبه رو می شه، پشیمون می شه و در نهایت درس مهمی درباره ی صداقت و پذیرش خودش یاد می گیره. اون نشون می ده که چطور میشه از اشتباهات درس گرفت و آدم بهتری شد.

کبوترها و سایر حیوانات باغچه

این شخصیت ها رو میشه نمادی از محیط اطراف مترسک و عکس العمل های احتمالی به دروغگویی دونست. کبوترها و پرنده ها، اولین کسایی هستن که تحت تأثیر ادعای دروغین مترسک قرار می گیرن. اون ها با نزدیک شدن به مترسک مهربان، باعث می شن که مترسک توی دوراهی بزرگی قرار بگیره: ادامه دادن به دروغ و از دست دادن هدف اصلیش، یا راستگویی و روبه رو شدن با واقعیت. حضور این حیوانات به داستان پویایی می ده و پیامدهای دروغ رو ملموس تر نشون می ده.

پسرجان و مامان جان

پسرجان و مامان جان در داستان نقش ناظران یا نمادی از دنیای اطراف رو ایفا می کنن. اون ها کسانی هستن که باغچه رو مدیریت می کنن و مترسک برای اون ها کار می کنه. با اینکه حضور پررنگی توی روند تصمیم گیری مترسک ندارن، اما وجودشون نشون دهنده ی انتظارات و دنیاییه که مترسک باید در اون وظیفه اش رو به درستی انجام بده. اون ها نمادی از واقعیت های بیرونی هستن که در نهایت مترسک باید باهاشون روبه رو بشه و مسئولیت پذیری رو یاد بگیره.

چرا این کتاب را بخوانیم؟

شاید بپرسید توی این همه کتاب کودک، چرا باید سراغ دماغ مترسک بریم؟ خب، دلایل زیادی وجود داره که این کتاب رو به یک انتخاب عالی برای خانواده ها و مربیان تبدیل می کنه. بیاین با هم چندتا از این دلایل مهم رو مرور کنیم:

۱. بیان روان و جذاب داستان برای کودکان

یکی از مهم ترین نقاط قوت این کتاب، زبون ساده و روونشه. مجید راستی جوری داستان رو روایت کرده که بچه ها به راحتی باهاش ارتباط برقرار می کنن و از خوندن یا شنیدنش خسته نمی شن. جملات کوتاه، کلمات آشنا و داستان گویی شیرین باعث می شه که حتی بچه های کوچیک هم بتونن مفهوم رو بگیرن و تا آخر قصه همراه مترسک باشن. این بیان جذاب کمک می کنه که پیام اصلی داستان، ناخودآگاه توی ذهن کودک جا بیفته.

۲. پردازش عمیق مفاهیم اخلاقی در قالبی ساده

اینکه یک کتاب بتونه مفاهیم عمیق و گاهی پیچیده ای مثل راستگویی، خودشناسی و پیامدهای دروغ رو به این سادگی و بدون نصیحت مستقیم به بچه ها آموزش بده، واقعاً کار بزرگیه. دماغ مترسک بدون اینکه مثل یک معلم سختگیر ظاهر بشه، درس های بزرگ زندگی رو از طریق تجربه ی یک مترسک تنها به کودکان یاد می ده. بچه ها با همذات پنداری با مترسک، خودشون به نتیجه می رسن که راستگویی چقدر مهمه و دروغ چقدر می تونه دردسرساز باشه.

۳. قابلیت ایجاد گفت وگوهای خانوادگی پیرامون راستگویی و خودپذیری

این کتاب یک شروع عالی برای گفت وگوهای مهم بین والدین و فرزندانه. بعد از خوندن داستان، می تونید با بچه ها در مورد احساسات مترسک، اشتباهش و درس هایی که گرفت، صحبت کنید. این گفت وگوها به بچه ها کمک می کنه تا مفاهیم رو عمیق تر درک کنن و بتونن اون ها رو به زندگی واقعی خودشون ارتباط بدن. پدر و مادرها می تونن از این فرصت استفاده کنن تا به بچه ها یاد بدن که چطور خودشون رو همون طور که هستن دوست داشته باشن و به صداقت اهمیت بدن.

«این کتاب می تواند نقطه شروعی برای گفت وگوهای مهم خانوادگی درباره راستگویی، پذیرش خود و اهمیت ارزش های اخلاقی باشد.»

۴. تصویرگری مناسب و کمک به درک داستان

تصاویر رنگارنگ و جذاب کتاب، نه تنها به زیبایی اون اضافه می کنه، بلکه نقش مهمی توی درک داستان برای بچه ها داره. تصاویر کمک می کنن تا بچه ها بتونن اتفاقات رو تجسم کنن، احساسات شخصیت ها رو درک کنن و بهتر با داستان ارتباط بگیرن. این تصویرها باعث می شن که کتاب فقط یک متن نباشه، بلکه یک تجربه ی دیداری و شنیداری کامل باشه که توی ذهن بچه ها می مونه.

در کل، دماغ مترسک یک سرمایه گذاری عالی برای تربیت و آموزش اخلاقی بچه هاست. یک کتاب کوچک با یک دنیای بزرگ از مفاهیم باارزش.

درباره مجید راستی، نویسنده کتاب

وقتی اسم «دماغ مترسک» میاد، ناخودآگاه ذهن ما سمت خالق این اثر دوست داشتنی، یعنی مجید راستی می ره. آقای راستی یکی از نویسنده های خوش نام و کاربلد در زمینه ی ادبیات کودک و نوجوان در ایرانه. ایشون سال هاست که توی این حوزه فعالیت می کنه و آثار زیادی رو برای نسل آینده ی ما نوشته. چیزی که مجید راستی رو متمایز می کنه، شناخت عمیقش از دنیای بچه ها و دغدغه هاشونه. اون خوب می دونه که چطور باید با زبون ساده و دلنشین، مفاهیم عمیق رو به بچه ها منتقل کنه، بدون اینکه حس نصیحت کردن بهشون دست بده.

مجید راستی توی نوشته هاش، همیشه سعی می کنه از تخیل کمک بگیره و دنیاهای جدیدی رو برای بچه ها بسازه، دنیاهایی که پر از درس و تجربه ست. سبک نگارش ایشون، ترکیبی از سادگی، آموزنده بودن و تخیلی بودنه. اون می تونه از یک ایده ی خیلی ساده، یک داستان پرکشش و پرمعنی بسازه که هم برای بچه ها جذابه و هم برای بزرگ ترها قابل تأمل. آثار دیگه ی مجید راستی هم همین ویژگی ها رو دارن و به همین خاطر، توی کتابخونه ی خیلی از خانواده های ایرانی جا پیدا کردن.

می تونیم بگیم که مجید راستی، صدای کودکان رو خوب می شنوه و دغدغه هاشون رو توی داستان هاش منعکس می کنه. اون به بچه ها کمک می کنه که با ارزش های اخلاقی آشنا بشن، خودشون رو بشناسن و برای زندگی آینده آماده بشن. انتخاب ایشون برای نوشتن داستانی مثل دماغ مترسک که روی راستگویی و پذیرش خود تمرکز داره، نشون دهنده ی اهمیت این مفاهیم توی دیدگاه تربیتی ایشونه. واقعاً باید بهشون دست مریزاد گفت برای این همه خلاقیت و تعهد توی زمینه ی ادبیات کودک.

مشخصات فنی کتاب

برای اونایی که دوست دارن اطلاعات بیشتری درباره ی جزئیات فنی کتاب داشته باشن، اینجا یک خلاصه ی کوچیک آوردیم:

مشخصه جزئیات
نام کتاب دماغ مترسک
نویسنده مجید راستی
تصویرگر محبوبه یزدانی
انتشارات سروش
سال انتشار ۱۳۹۸
تعداد صفحات ۲۴ صفحه
زبان فارسی
شابک 978-964-121638-4
ژانر داستان کودکانه، آموزنده، تخیلی
گروه سنی ب و ج (کودکان ۶ تا ۱۲ سال)

این اطلاعات به شما کمک می کنه تا کتاب رو راحت تر پیدا کنید و مطمئن بشید که نسخه ی مناسب رو تهیه می کنید.

نتیجه گیری و فراخوان به اقدام

خب، تا اینجا با هم سفر شیرینی رو توی دنیای دماغ مترسک تجربه کردیم. این کتاب کوچیک، با داستانی ساده اما پرمغز، به ما یادآوری می کنه که چقدر راستگویی، خودشناسی و پذیرش خودمون مهمه. مجید راستی با قلم هنرمندانه اش، تونسته یک اثر ماندگار خلق کنه که نه تنها بچه ها رو سرگرم می کنه، بلکه بهشون درس های زندگی رو به شیرین ترین شکل ممکن یاد می ده.

این کتاب یک ابزار عالی برای والدین و مربیانیه که دلشون می خواد پایه و اساس اخلاقی قوی ای رو توی بچه هاشون بنا کنن. دماغ مترسک فقط یه قصه نیست، یه آینه است که به بچه ها نشون می ده چقدر مهمّه که خودشون باشن و راستگو زندگی کنن. بهتون اکیداً توصیه می کنم که حتماً این کتاب رو تهیه کنید و با بچه هاتون بخونید. باور کنید که تجربه ی بی نظیری رو با هم خواهید داشت و درس هایی که از این کتاب می گیرید، تا سالیان سال توی ذهن و قلب بچه ها باقی می مونه.

حالا نوبت شماست! اگه تا حالا دماغ مترسک رو خوندید یا اگه قصد دارید بخونید، دوست داریم نظرها و تجربه های شما رو هم بشنویم. فکر می کنید این کتاب چه تأثیری روی بچه ها می ذاره؟ کدوم بخش داستان بیشتر از همه نظرتون رو جلب کرد؟ تجربه های خودتون رو توی بخش دیدگاه ها با ما و بقیه به اشتراک بذارید.

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "خلاصه کتاب دماغ مترسک مجید راستی: داستان، شخصیت ها و پیام اصلی" هستید؟ با کلیک بر روی کتاب، اگر به دنبال مطالب جالب و آموزنده هستید، ممکن است در این موضوع، مطالب مفید دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "خلاصه کتاب دماغ مترسک مجید راستی: داستان، شخصیت ها و پیام اصلی"، کلیک کنید.