خلاصه کتاب روش تدریس علوم انسانی و سبک های یادگیری

خلاصه کتاب روش تدریس علوم انسانی و سبک های یادگیری

خلاصه کتاب روش تدریس علوم انسانی: سبک های یادگیری ( نویسنده الهام شمسی، احمد پورقاسم شادهی )

دنبال یه راهکار برای تدریس اثربخش تر علوم انسانی هستید؟ کتاب روش تدریس علوم انسانی: سبک های یادگیری نوشته الهام شمسی و احمد پورقاسم شادهی، یه راهنمای عالیه که بهتون یاد می ده چطور با توجه به تفاوت های یادگیری دانش آموزا، کلاس رو متحول کنید و مفاهیم رو برای هر سلیقه ای جا بندازید.

تاحالا شده فکر کنید چرا بعضی وقتا هر چقدر هم توضیح می دین، باز هم یه عده از دانش آموزا یا دانشجوها مطلب رو نمی گیرن؟ یا شاید خودتون وقتی یه چیزی رو یاد می گرفتید، روش خاصی داشتید که بقیه شاید اصلاً باهاش راحت نبودن؟ خب، اینا همه برمی گرده به چیزی که توی دنیای آموزش و پرورش بهش می گیم سبک های یادگیری. یعنی هر کدوم از ما یه جور خاصی مغزمون بهتر یاد می گیره و اطلاعات رو پردازش می کنه.

توی رشته های علوم انسانی، که خیلی ها فکر می کنن فقط تئوریه و کاربردی نیست، این موضوع سبک های یادگیری اهمیتش دو چندان می شه. مگه می شه یه مفهوم انتزاعی مثل جامعه شناسی یا فلسفه رو بدون توجه به اینکه شاگرد چطور بهتر می فهمه، تدریس کرد؟ مسلماً نه! الهام شمسی و احمد پورقاسم شادهی، دو تا از نویسنده های خوب این حوزه، توی کتاب روش تدریس علوم انسانی: سبک های یادگیری اومدن دست گذاشتن روی همین نقطه مهم. اون ها می خوان به ما نشون بدن که چطور می تونیم علوم انسانی رو نه فقط جذاب تر، بلکه کاربردی تر و قابل لمس تر کنیم. این کتاب یه جورایی برای معلم ها، دانشجوها و حتی پدر و مادرها که می خوان بهتر یاد بگیرن و یاد بدن، یه نقشه راه عملیه.

اگه شما هم معلم هستید و می خواید کلاس هاتون پربارتر بشه، یا یه دانشجویید که دنبال راهکارهای جدید برای یادگیری بهتر و عمیق تر می گردید، یا حتی کلاً به حوزه آموزش و تربیت علاقه دارید، این خلاصه به کارتون میاد. اینجا می خوایم ببینیم این کتاب چی می گه و چطور می تونیم از ایده هاش توی دنیای واقعی استفاده کنیم. پس بریم که داشته باشیم!

سبک یادگیری چیست؟ – یه تعریف خودمونی

اولین قدم برای اینکه بتونیم توی کلاسمون یه جور دیگه عمل کنیم، اینه که بفهمیم اصلاً سبک یادگیری یعنی چی؟ خیلی ساده بخوام بگم، سبک یادگیری مثل یه فیلتر اختصاصی می مونه که مغز هر کدوم از ما برای پردازش اطلاعات جدید داره. بعضی ها با دیدن بهتر یاد می گیرن، بعضی ها با شنیدن، بعضی ها هم با انجام دادن و دست به کار شدن. این سبک، همون مسیریه که مغز ترجیح می ده اطلاعات رو ازش رد کنه تا بره توی حافظه بلندمدت و ملکه ذهن بشه.

حالا شاید بپرسید این سبک یادگیری با هوش یا استعداد چه فرقی داره؟ ببینید، هوش بیشتر به توانایی های شناختی ما برمی گرده؛ مثلاً اینکه چقدر می تونیم مسئله حل کنیم، چقدر سریع اطلاعات رو پردازش می کنیم یا چقدر حافظه مون خوبه. استعداد هم یه توانایی ذاتی خاص توی یه زمینه مشخصه. اما سبک یادگیری فرق می کنه، اون بیشتر به نحوه ترجیحی یادگیری ما اشاره داره. یعنی ممکنه دو نفر هوش یکسانی داشته باشن و حتی توی یه زمینه استعداد مشترک، ولی روش یاد گرفتنشون کاملاً با هم فرق کنه. یکی دوست داره نمودار ببینه، اون یکی دوست داره بحث کنه، اون یکی هم دوست داره خودش کاری رو انجام بده تا یاد بگیره.

پس، چرا درک سبک های یادگیری اینقدر توی تدریس اثربخش مهمه؟ چون اگه به این فیلترهای اختصاصی یادگیرنده هامون توجه نکنیم، مثل این می مونه که بخوایم همه رو با یه کلید، در یه قفل باز کنیم. معلومه که خیلیا پشت در می مونن! اگه معلم بفهمه شاگردش چطور بهتر یاد می گیره، می تونه روش تدریسش رو جوری تنظیم کنه که به درد اون سبک بخوره. اینطوری، نه تنها بازدهی یادگیری بالا می ره، بلکه شاگرد هم از یادگیری لذت بیشتری می بره و دیگه احساس نمی کنه که کندذهنه یا با درس مشکل داره. یکی از کارهای جالب کتاب اینه که برای هر بخش یه تمرین گذاشته تا این مفاهیم رو توی ذهنمون جا بندازیم و فقط تئوری نباشن.

اهمیت توجه به تفاوت های سبک یادگیری در کلاس درس

بیایید خودمونونی بگیم؛ تا حالا چند بار دیدید که یه معلم، یه مبحث رو بارها و بارها با یه روش ثابت توضیح می ده و با خودش فکر می کنه: من که همه چی رو گفتم، چرا اینا نمی فهمن؟ مشکل دقیقاً همینه! چالش اصلی تدریس یکسان برای همه، اینه که ما فراموش می کنیم آدم ها شبیه هم نیستن. اگه فقط با یک سبک تدریس کنیم، بخش زیادی از کلاس از اون چیزی که می گیم، هیچی دستگیرشون نمی شه.

کتاب یه مثال خیلی ملموس می زنه. فرض کنید یه معلم داره افعال ماضی رو توی کلاس فارسی تدریس می کنه. اگه معلم فقط شفاهی توضیح بده و مدام تکرار کنه، دانش آموزانی که سبک یادگیری دیداری دارن، متوجه نمی شن چون چیزی برای دیدن روی تخته یا اسلاید ندارن. اونایی که سبک یادگیری منطقی دارن، چون قاعده و روابط بین افعال رو نمی بینن، براشون گنگه. اگه کسی نیاز به حرکت و جنبش داشته باشه، مثل یادگیرنده حرکتی، فقط نشستن و گوش دادن براش عذاب آوره و چیزی یاد نمی گیره. کسایی که باید با خودشون خلوت کنن تا موضوع رو هضم کنن (سبک یادگیری فردی) یا اونایی که نیاز به تعامل و کار گروهی دارن (سبک یادگیری اجتماعی)، هم توی این کلاس به مشکل می خورن. این مثال نشون می ده که فقط با یه روش تدریس کردن، فقط یه عده محدودی یاد می گیرن.

«شاگردانی که سبک یادگیری دیداری دارند، این مبحث را با کیفیت یاد نخواهند گرفت چون نیاز آن ها برای دیدن مطالب بر روی تخته یا اسلاید رفع نشده است. بنابراین، باید در نظر داشت که شما یک فرد هستید و سبک یادگیری خاص خود را دارید. اگر فقط بخواهید با در نظر گرفتن سبک یادگیری خودتان، تدریس را انجام دهید، فقط به نیازهای آموزشی افرادی که همان سبک یادگیری را دارند، پاسخ می دهید و نیازهای افراد دارای سایر سبک های یادگیری، برآورده نمی شوند.»

حالا مزایای آموزش متناسب با سبک های مختلف چیه؟ خب، اول اینکه دانش آموزا درس رو بهتر می فهمن و دیگه احساس نمی کنن یه دیوار بینشون و معلم هست. دوم، انگیزه شون برای یادگیری بیشتر می شه چون دیگه خسته و دل سرد نمی شن. سوم، معلم هم از کارش لذت بیشتری می بره چون می بینه که تلاشش نتیجه می ده و شاگرداش واقعاً دارن یاد می گیرن. اینطوری، کلاس از یه فضای خشک و یکنواخت، تبدیل می شه به یه جای پویا و پر از انرژی.

معرفی و تشریح جامع انواع سبک های یادگیری (بر اساس دسته بندی کتاب)

خب، حالا که فهمیدیم سبک یادگیری چیه و چرا مهمه، بریم سراغ اصل مطلب: انواع سبک های یادگیری که توی این کتاب بهشون پرداخته شده. قبل از اینکه وارد جزئیات بشیم، کتاب یه نگاه اجمالی هم به این می ندازه که مغز ما چطور کار می کنه و چطور یاد می گیریم. این کمک می کنه بفهمیم چرا هر سبک یادگیری یه پشتوانه علمی داره.

مغز چگونه کار می کند؟

مغز ما یه دستگاه فوق العاده پیچیده ست که تمام اطلاعات رو از محیط دریافت و پردازش می کنه. یادگیری در واقع یه جورایی وصل شدن و قوی تر شدن ارتباطات بین سلول های عصبیه. وقتی ما یه چیزی رو یاد می گیریم، این ارتباطات جدید توی مغزمون شکل می گیرن یا اونایی که قبلاً ضعیف بودن، قوی تر می شن. هر فردی ممکنه برای فعال کردن این ارتباطات، یه مسیر ترجیحی داشته باشه؛ یکی از راه چشم، یکی از راه گوش، و یکی هم از راه حرکت و تجربه. شناخت این سازوکار بهمون کمک می کنه بفهمیم چرا روش های مختلف تدریس، روی افراد متفاوت اثر متفاوتی دارن.

تشریح دقیق هر سبک با ویژگی ها و مثال های آموزشی مناسب

کتاب انواع سبک های یادگیری رو با جزئیات کامل توضیح می ده و برای هر کدوم راهکارهای عملی ارائه می کنه:

سبک یادگیری دیداری (Visual Learners)

این گروه از آدما، با دیدن بهتر یاد می گیرن. یعنی اگه براشون یه نمودار، عکس، ویدئو یا حتی نقشه ذهنی بکشی، خیلی سریع تر و عمیق تر مطلب رو می گیرن. ویژگی های اینا چیه؟ معمولاً از رنگ ها استفاده می کنن، به جزئیات ظاهری توجه دارن، و اگه چیزی رو ببینن، بیشتر تو ذهنشون می مونه. برای اینا، تدریس با پاورپوینت، فیلم های آموزشی، استفاده از وایت برد و نقاشی، یا حتی فلش کارت و اینفوگرافیک، معجزه می کنه. همیشه سعی کنید مباحث رو با کشیدن یه شکل یا نمودار ساده، بصری کنید.

سبک یادگیری شنیداری (Auditory Learners)

این دسته با شنیدن حالشون بهتره! یعنی وقتی کسی براشون توضیح می ده، سخنرانی می کنه، یا حتی وقتی خودشون با صدای بلند مطلبی رو تکرار می کنن، بهتر یاد می گیرن. اینا توی بحث و گفتگو هم خیلی فعالن. برای تدریس به این گروه، کلاس های سخنرانی، پادکست ها، فایل های صوتی، بحث و تبادل نظر گروهی، و حتی اجازه دادن بهشون که مطلب رو برای خودشون یا بقیه توضیح بدن، عالیه. وقتی درس می دید، سعی کنید لحن و آهنگ صداتون رو تغییر بدید تا براشون جذاب تر باشه.

سبک یادگیری حرکتی/جنبشی (Kinesthetic/Tactile Learners)

اگه با یه نفر سروکار دارید که نمی تونه یه جا بشینه و مدام در حال حرکت یا لمس کردنه، احتمالاً سبک یادگیریش حرکتیه. اینا با انجام دادن، لمس کردن، ساختن و تجربه عملی یاد می گیرن. ویژگی شون اینه که خیلی فعالن، دوست دارن تو کلاس راه برن یا با چیزی ور برن. بهترین راه برای تدریس به اینا، فعالیت های عملی، آزمایش ها، نقشه کشی، ساخت مدل، بازی های آموزشی، و هر چیزیه که نیاز به حرکت و فعالیت فیزیکی داره. اگه می خواید یه مفهوم علوم انسانی رو بهشون یاد بدید، ازشون بخواید نمایشی بازی کنن یا یه شبیه سازی انجام بدن.

سبک یادگیری منطقی (Logical-Mathematical Learners)

این گروه آدمای منظمی هستن که عاشق الگوها، سیستم ها، منطق و استدلالن. با حل مسئله، دسته بندی اطلاعات، و پیدا کردن رابطه علت و معلولی بین چیزا یاد می گیرن. ویژگی های اینا: دنبال دلیل و منطقن، دوست دارن پازل حل کنن، و از کارهای منظم و سازمان یافته لذت می برن. برای تدریس بهشون، ازشون بخواید مسئله حل کنن، نمودار بکشن، اطلاعات رو دسته بندی کنن، یا حتی یه سناریوی منطقی رو تحلیل کنن. بازی های فکری و معماهای منطقی هم براشون عالیه.

سبک یادگیری اجتماعی (بین فردی) (Interpersonal Learners)

اینا عاشق کار گروهی و تعامل با بقیه ان. وقتی توی بحث و گفتگو شرکت می کنن، پروژه های گروهی انجام می دن، یا به بقیه کمک می کنن، بهتر یاد می گیرن. ویژگی های اینا: خیلی اجتماعی ان، مهارت های ارتباطی قوی دارن، و دوست دارن توی گروه ها فعال باشن. بهترین روش تدریس براشون، کارهای گروهی، بحث های کلاسی، پروژه های مشترک، و بازی های نقش آفرینیه. توی علوم انسانی، می تونید یه پرونده اجتماعی رو به صورت گروهی تحلیل کنید یا یه مناظره برگزار کنید.

سبک یادگیری فردی (درون فردی) (Intrapersonal Learners)

اینا برعکس گروه قبلی، ترجیح می دن تنهایی یاد بگیرن و روی مطالب تمرکز کنن. با خوداندیشی، نوشتن یادداشت، و مطالعه شخصی عمیق، اطلاعات رو بهتر هضم می کنن. ویژگی هاشون: درون گرا هستن، به احساسات خودشون آگاهن، و دوست دارن هدف گذاری کنن. برای این گروه، مطالعه فردی، نوشتن ژورنال یا خاطرات، پروژه های تحقیقاتی شخصی، و فرصت دادن بهشون برای فکر کردن و تحلیل مستقل، خیلی مهمه. وقتی درس می دید، بهشون زمان بدید تا بعد از توضیح شما، خودشون با مطلب خلوت کنن.

سبک یادگیری طبیعتی (Naturalistic Learners)

این افراد عاشق طبیعت و دنیای اطرافشون هستن. با مشاهده طبیعت، گیاهان، حیوانات و محیط زیست، بهتر یاد می گیرن و ارتباط برقرار می کنن. ویژگی هاشون: به محیط زیست علاقه مندند، دوست دارن توی فضای باز باشن و از مشاهده و کشف لذت می برن. برای اینا، تدریس با مثال هایی از طبیعت، بازدید از محیط های طبیعی، تحقیق روی مسائل زیست محیطی (حتی توی علوم انسانی مثل جامعه شناسی محیط زیست)، و پروژه های میدانی، خیلی مفید و جذابه.

سبک یادگیری کلامی-زبانی (Verbal-Linguistic Learners)

این گروه از آدما، با کلمات و زبان، چه به صورت نوشتاری و چه گفتاری، عالی کنار میان. با خوندن، نوشتن، سخنرانی و بحث، بهتر یاد می گیرن. ویژگی هاشون: به کلمات و معانیشون حساسن، عاشق داستان و شعرن، و توی نوشتن و صحبت کردن قوین. برای اینا، مطالعه متن، نوشتن مقاله و خلاصه، شرکت در بحث های کلامی، داستان سرایی، و حتی بازی های کلمه ای، خیلی مؤثره. توی تدریس علوم انسانی، می تونید از متن های ادبی، سخنرانی های تاریخی یا تحلیل متون فلسفی کمک بگیرید.

سبک یادگیری هستی گرا (Existential Learners)

این افراد همیشه دنبال معنای عمیق زندگی، هستی، و چراهای بزرگ هستن. با فکر کردن به سوالات فلسفی، بحث های عمیق و جستجو برای یافتن هدف، یاد می گیرن. ویژگی هاشون: سوالات عمیق می پرسن، به اخلاق و معنویت علاقه دارن و دنبال ارتباط بین مفاهیم مختلف هستن. برای این گروه، بحث های فلسفی، مطالعه متون معنی گرا، و فرصت دادن بهشون برای فکر کردن به ابعاد اخلاقی و وجودی موضوعات، خیلی کمک کننده ست. توی تدریس علوم انسانی، این سبک می تونه خیلی فعال باشه.

شناسایی اولیه هر سبک توی کلاس، از طریق مشاهده فعالیت های کلاسی هم ممکنه. مثلاً کی مدام نقاشی می کشه؟ کی ساکته و به نظر می رسه داره فکر می کنه؟ کی دوست داره بره پای تخته؟ این مشاهدات کوچیک می تونن یه دید کلی به معلم بدن.

خطاهای شناختی رایج در تدریس و چگونگی غلبه بر آن ها

گاهی وقتا ما معلم ها، بدون اینکه خودمون بدونیم، توی یه تله ذهنی می افتیم که جلوی تدریس اثربخش رو می گیره. کتاب به این خطاهای شناختی رایج اشاره می کنه و راه برطرف کردنشون رو یاد می ده. برای اینکه این بخش رو بهتر بفهمیم، باید سه تا مفهوم اساسی رو بشناسیم:

سه مفهوم اساسی

سبک یادگیری شاگرد

همونطور که گفتیم، هر دانش آموز یا دانشجو یه سبک یادگیری خاص خودش رو داره. این یعنی با یه روش مشخصی بهتر یاد می گیره. اگه ما این سبک رو نشناسیم، ممکنه با بهترین نیت، بدترین روش رو برای اون شخص انتخاب کنیم.

سبک تدریس مدرس

این همون روشی هست که ما به عنوان معلم، برای آموزش استفاده می کنیم. بعضی از ما ناخودآگاه با یه روش خاصی راحت تریم؛ مثلاً ممکنه خودمون دیداری باشیم و مدام از پاورپوینت استفاده کنیم، یا شنیداری باشیم و فقط سخنرانی کنیم.

سبک یادگیری مدرس

بله، ما معلم ها هم آدمیم و مثل بقیه، یه سبک یادگیری خاص خودمون رو داریم. این خیلی مهمه، چون خیلی وقتا ما با همون روشی که خودمون بهتر یاد می گیریم، تدریس می کنیم. اینجاست که مشکل شروع می شه.

تغییرپذیری سبک یادگیری

یه نکته مهمی که کتاب روش تدریس علوم انسانی: سبک های یادگیری بهش اشاره می کنه اینه که سبک های یادگیری خشک و ثابت نیستن. یعنی چی؟ یعنی ممکنه شما یه سبک غالب داشته باشید، مثلاً دیداری باشید، اما توی شرایط خاص یا برای یادگیری یه موضوع خاص، بتونید از سبک های دیگه هم استفاده کنید. یا حتی در طول زمان، سبک شما تغییر کنه یا انعطاف پذیرتر بشه. این یعنی معلم ها باید بتونن انعطاف پذیری رو در خودشون ایجاد کنن و روش های مختلفی رو برای تدریس آماده داشته باشن.

تقابل سبک یادگیری مدرس و شاگرد

اینجاست که خطای اصلی اتفاق می افته! وقتی سبک یادگیری معلم با سبک یادگیری شاگرد در تضاد باشه، یادگیری به شدت افت می کنه. فرض کنید یه معلم خودش کاملاً منطقیه و فقط با استدلال و اثبات ریاضیاتی درس می ده، اما شاگردش کاملاً حرکتیه و نیاز به فعالیت عملی داره. نتیجه چی می شه؟ معلم فکر می کنه شاگرد کنده، شاگرد هم احساس ناتوانی می کنه و از درس زده می شه. ریشه های این تقابل توی عدم آگاهی معلم از سبک خودش و سبک شاگرداشه.

راهکار چیه؟ اول اینکه معلم باید سبک یادگیری خودش رو بشناسه. دوم اینکه سعی کنه سبک های مختلف رو توی تدریسش جا بده. مثلاً اگه خودش دیداریه، فقط به پاورپوینت اکتفا نکنه و گاهی هم یه بحث شنیداری راه بندازه یا یه فعالیت عملی طراحی کنه. به قول معروف، «همیشه یک راه برای همه پاسخگو نیست.»

چگونه سبک یادگیری خود را بشناسیم؟ (راهنمای عملی)

برای اینکه یه مدرس حرفه ای بشیم، باید اول از خودمون شروع کنیم و خودمون رو بشناسیم. این موضوع نه فقط توی تدریس، که توی زندگی هم خیلی مهمه. وقتی شما بدونید خودتون چطور بهتر یاد می گیرید، هم می تونید توی تدریس با آگاهی بیشتر عمل کنید و هم اگه جایی به چالش خوردید، راهکار مناسب برای یادگیری رو پیدا کنید.

کتاب روش تدریس علوم انسانی: سبک های یادگیری برای شناخت سبک یادگیری خود مدرس، پرسشنامه مک کنزی (McKenzie Questionnaire) رو معرفی می کنه. این پرسشنامه یه ابزار عملیه که با جواب دادن به چند تا سوال، بهتون یه دید کلی از سبک یادگیریتون می ده. البته که ما اینجا خود پرسشنامه رو نمی تونیم بذاریم، اما می تونیم مراحل کلی استفاده و تفسیر نتایجش رو توضیح بدیم:

  1. پاسخ به سوالات: پرسشنامه شامل مجموعه ای از سوالاته که رفتارها، ترجیحات و عادت های شما در فرآیند یادگیری رو می پرسه. مثلاً اینکه وقتی یه مطلب جدید یاد می گیرید، ترجیح می دید بخونید، گوش بدید، یا دست به کار بشید؟
  2. امتیازدهی: بعد از پاسخ دادن، طبق راهنمای پرسشنامه، به هر جواب یه امتیازی داده می شه.
  3. تفسیر نتایج: مجموع امتیازات بهتون نشون می ده که سبک غالب یادگیریتون چیه. مثلاً اگه امتیاز بخش دیداریتون بالاست، یعنی احتمالا یه یادگیرنده دیداری هستید.

این خودشناسی بهتون کمک می کنه بفهمید چرا بعضی از روش های تدریس براتون راحت تره و چرا توی بعضی موارد ممکنه با مشکل مواجه بشید. این آگاهی، قدم اول برای انعطاف پذیری و موفقیت بیشتره.

چگونه سبک یادگیری شاگردان را تشخیص دهیم؟ (تکنیک های کتاب)

شناخت سبک یادگیری خودمون قدم خوبیه، ولی برای اینکه تدریسمون واقعاً مؤثر باشه، باید سبک یادگیری شاگردامون رو هم بشناسیم. مگه می شه یه خیاط بدون اندازه گرفتن، لباس بدوزه؟ اینجا هم همینه! هر چقدر دقیق تر سبک یادگیری شاگردها رو بفهمیم، هم می تونیم آموزشمون رو شخصی سازی کنیم و هم به اونها کمک کنیم که روش های یادگیری خودشون رو بهتر بشناسن.

کتاب برای ارزیابی سبک های یادگیری دانش آموزان و دانشجوها، پرسشنامه استنفورد (Stanford Questionnaire) رو معرفی می کنه. این پرسشنامه هم مثل مک کنزی، یه ابزار کاربردیه که با سوالات هدفمند، به معلم کمک می کنه تا ترجیحات یادگیری شاگرداش رو کشف کنه. استفاده از این پرسشنامه، خصوصاً توی شروع ترم، می تونه یه دید خیلی خوب به معلم بده و اون رو برای برنامه ریزی های آتی کلاس آماده کنه.

فهم سبک یادگیری شاگرد بر اساس مشاهده ی فعالیت وی

غیر از پرسشنامه، کتاب یه روش خیلی عملی و کاربردی دیگه هم معرفی می کنه: مشاهده ی فعالیت شاگرد. نیازی نیست همیشه از ابزارهای رسمی استفاده کنیم. با دقت به رفتارهای دانش آموزامون توی کلاس، می تونیم به سرنخ های بزرگی برسیم. کتاب روش تدریس علوم انسانی: سبک های یادگیری یه سری نشانه های رفتاری برای هر سبک یادگیری ارائه می ده که مثل یه چک لیست می مونن و کمک می کنن ما بهتر تشخیص بدیم:

  • نشانه های رفتاری یادگیرنده دیداری: اینا معمولاً حواسشون به تصاویر، نمودارها و چیزای روی تخته هست. موقع توضیح دادن ممکنه دستشون رو تکون بدن یا با چشم دنبال یه چیزی بگردن. توی دفترشون نقاشی و طرح می کشن.
  • نشانه های رفتاری یادگیرنده شنیداری: اینا خیلی خوب به سخنرانی ها گوش می دن، توی بحث ها شرکت می کنن و از شنیدن توضیحات لذت می برن. ممکنه توی کلاس با خودشون حرف بزنن یا زیر لب مطالبی رو تکرار کنن.
  • نشانه های رفتاری یادگیرنده حرکتی: اینا نمی تونن آروم بشینن، مدام تکون می خورن، از انجام فعالیت های عملی استقبال می کنن و دوست دارن توی فضای فیزیکی کلاس راه برن یا با ابزارها کار کنن.
  • نشانه های رفتاری یادگیرنده منطقی: سوالات چرا و چگونه زیاد می پرسن، دنبال الگوها و ارتباطات منطقی هستن، و از حل معماها و چالش های فکری لذت می برن.
  • نشانه های رفتاری یادگیرنده اجتماعی: همیشه دنبال کارهای گروهی ان، دوست دارن با بقیه تعامل کنن، و توی بحث های گروهی خیلی فعالن.
  • نشانه های رفتاری یادگیرنده فردی: ترجیح می دن تنهایی کار کنن، توی خودشن و عمیقاً فکر می کنن، و ممکنه کمتر توی بحث های گروهی شرکت کنن.
  • نشانه های رفتاری یادگیرنده طبیعتی: به طبیعت و حیوانات علاقه نشون می دن، به جزئیات محیطی توجه می کنن و ممکنه درباره مسائل زیست محیطی سوال بپرسن.
  • نشانه های رفتاری یادگیرنده کلامی-زبانی: عاشق مطالعه و نوشتن هستن، کلمات رو خوب به کار می برن، توی نوشتن مقالات قوی هستن و از بحث های کلامی لذت می برن.
  • نشانه های رفتاری یادگیرنده هستی گرا: سوالات عمیق و فلسفی می پرسن، دنبال معنا و هدف توی درس ها و زندگی هستن، و به مسائل اخلاقی و وجودی علاقه مندند.

با ساختن یه چک لیست ساده از این رفتارها، معلم می تونه توی کلاس به طور نامحسوس شاگردها رو مشاهده کنه و کم کم یه تصویر کلی از سبک های یادگیری غالب توی کلاسش به دست بیاره. این چک لیست ها، ابزارهای خیلی قدرتمندی هستن که بدون نیاز به آزمون و مصاحبه رسمی، به ما کمک می کنن.

نتیجه گیری: پیام اصلی کتاب و تأثیر آن بر آینده تدریس علوم انسانی

اگه بخوایم ته همه حرف هایی که زدیم رو جمع کنیم، کتاب روش تدریس علوم انسانی: سبک های یادگیری یه پیام خیلی مهم داره: تدریس دیگه نباید یه طرفه باشه و همه رو با یه چوب برونه! معلم امروز، دیگه فقط یه منتقل کننده اطلاعات نیست؛ بلکه یه تسهیل گره. یعنی کسی که راه رو برای یادگیری هر شاگردی، با توجه به نیازها و تفاوت هاش، هموار می کنه.

این کتاب یه راهنمای عملی و کاربردیه که بهمون یاد می ده چطور به انعطاف پذیری در روش های تدریس برسیم. دیگه لازم نیست خودمون رو به یه روش خاص محدود کنیم. با شناخت سبک های یادگیری خودمون و شاگردامون، می تونیم یه صندوقچه پر از ابزارهای مختلف تدریس داشته باشیم و هر بار که لازمه، ابزار مناسب رو بیرون بیاریم.

علوم انسانی، با همه عمق و اهمیتش، متاسفانه توی ذهن خیلی ها یه چیز خشک و غیرکاربردیه. اما این کتاب به ما نشون می ده که چطور می تونیم این دیدگاه رو عوض کنیم. چطور می تونیم جامعه شناسی، فلسفه، تاریخ یا روانشناسی رو جوری درس بدیم که هر شاگردی، با هر سبکی، اون رو کاربردی و جذاب ببینه. این یعنی یه انقلاب کوچیک توی کلاس درس! وقتی معلم ها با این نگاه توی کلاس حاضر بشن، دانش آموزا هم بیشتر درگیر می شن، عمیق تر یاد می گیرن و تازه متوجه می شن که چقدر این علوم می تونن تو زندگی شون به درد بخورن.

به نظر من، پیام اصلی کتاب اینه: موفقیت در یادگیری، در گرو فهم تفاوت هاست. پس، اگه معلم هستید، شروع کنید به مشاهده، به پرسیدن و به انعطاف پذیری. اگه دانشجو هستید، سبک یادگیریتون رو بشناسید و ازش بهترین استفاده رو ببرید. این فقط یه خلاصه کتاب نیست؛ یه دعوت نامه است برای بهتر یاد گرفتن و بهتر یاد دادن. امیدوارم این خلاصه براتون مفید بوده باشه و تلنگری بشه تا نگاهی دوباره به دنیای آموزش داشته باشیم.

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "خلاصه کتاب روش تدریس علوم انسانی و سبک های یادگیری" هستید؟ با کلیک بر روی کتاب، آیا به دنبال موضوعات مشابهی هستید؟ برای کشف محتواهای بیشتر، از منوی جستجو استفاده کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "خلاصه کتاب روش تدریس علوم انسانی و سبک های یادگیری"، کلیک کنید.