نکات کلیدی درس نهم ادبیات دوازدهم | مرور و جمع بندی کامل

نکات کلیدی درس نهم ادبیات دوازدهم | مرور و جمع بندی کامل

نکات درس نهم ادبیات دوازدهم

درس نهم ادبیات فارسی دوازدهم، یعنی «کویر» دکتر علی شریعتی، یکی از درس هاییه که هم از نظر معنی و مفهوم عمیقه و هم کلی نکته زبانی و ادبی داره که ممکنه تو امتحانات نهایی و کنکور حسابی به کارت بیاد. برای اینکه بتونی تو این درس حسابی بدرخشی و چیزی از قلم نیفته، باید حسابی حواست به ریزه کاری هاش باشه و فقط به معنی لغت اکتفا نکنی.

این مقاله یه راهنمای کامل و رفیق خوب برای تسلط به درس «کویر» ادبیات دوازدهم شماست. اینجا قراره بند به بند متن رو با هم زیر و رو کنیم، معنی کلمات، آرایه های ادبی، نکات دستوری و هر چیزی که برای فهم عمیق تر و کسب نمره عالی لازمه رو با زبان خودمونی و روان بررسی کنیم. پس اگه دنبال یه منبع حسابی و دست به جیب برای فهم «کویر» هستی، جای درستی اومدی. ما اینجا همه اون چیزایی که تو این درس مهمه، از ریزترین نکات املایی و معنایی بگیر تا پیچیده ترین مفاهیم فکری و آرایه های ادبی رو برات آماده کردیم. دکتر علی شریعتی، نویسنده این اثر فوق العاده، با نگاهی عارفانه و پر از فلسفه به کویر، چیزی فراتر از یک خشکی بی آب و علف رو به تصویر کشیده که با خوندن این راهنما، تو هم می تونی این نگاه رو پیدا کنی.

آشنایی با قلب کویر: پیام و فضای کلی درس

شاید در نگاه اول، اسم «کویر» آدم رو یاد خشکی و بی آبی و بیابون بندازه. اما تو ادبیات، مخصوصاً وقتی پای قلم دکتر علی شریعتی به میون میاد، کویر دیگه فقط یه منطقه جغرافیایی نیست، بلکه یه نماد عمیق و پر از معناست. تو درس نهم ادبیات فارسی دوازدهم، شریعتی کویر رو به عنوان قلب تپنده معنویت، آرامش و جایی برای بازگشت به خویشتن معرفی می کنه. برخلاف شلوغی و مادّه گرایی زندگی شهری، کویر اینجا نماد خلوت، اندیشه و ارتباط با خداست.

درس «کویر» در واقع یه جور مقابله بین دو جهان بینی مختلفه: یکی دنیای شلوغ و پر زرق و برق شهر که نماد مادّیات و فراموشی اصالت انسانه، و اون یکی کویر که نماینده معنویت، سادگی و عمق وجودیه. شریعتی با برگردوندن خودش به کویر و زادگاهش مزینان، دنبال گمگشته ای می گرده که تو شهر پیدا نمی شه. اون معتقده که پیامبران و ریشه های معنوی ما از همین دل کویر جوشیده اند، جایی که انسان می تونه با خودش و خالقش تنها بشه و به رازهای هستی پی ببره. کل پیام درس هم همینه: رهایی از بند مادّیات و رسیدن به آرامشی درونی که فقط با نگاهی متفاوت به جهان هستی، مثل نگاه عارفانه به کویر، به دست میاد.

قلمرو زبانی: گره گشایی از واژگان و عبارات دشوار

فهمیدن متن «کویر» بدون اینکه معنی کلمات و اصطلاحاتش رو خوب بلد باشیم، یکم سخته. برای همین، اینجا معنی کلمات و عباراتی که شاید تو متن براتون تازگی داشته باشن رو آوردیم تا کارتون راحت تر بشه:

واژه معنی نکات بیشتر
تموز ماه دهم از سال رومیان، تقریباً مطابق با تیرماه شمسی؛ ماه گرما کنایه از گرمای شدید تابستان
ارگ قلعه ای کوچک در میان قلعه ای بزرگ اشاره به ارگ تاریخی مزینان
مزینان نام روستایی از شهرستان داورزن در خراسان رضوی زادگاه دکتر علی شریعتی و محور اصلی متن
مشایعت همراهی کردن، بدرقه کردن معمولاً برای همراهی انسان به کار می رود، اما در متن برای آب استفاده شده که نوعی جانبخشی است.
انگاره طرح، نقشه، ایده درست گویی عشق آباد کوچکی است و چنان که می گویند، هم بر انگاره عشق آبادش ساخته اند.
تاریخ بیهق نام کتابی که در قرن پنجم نوشته شده توسط ابوالحسن علی بن زید بیهقی (ابن فندق) یک منبع تاریخی معتبر که به ریشه های فرهنگی مزینان اشاره دارد.
بیهق نام قدیم سبزوار منطقه وسیعی که مزینان بخشی از آن بوده است.
غرفه بالاخانه، هر یک از اتاق های کوچکی که در بالای اطراف سالن یا یک محوطه می سازند که مشرف بر محوطه است. در متن اشاره به محل تدریس اساتید دارد.
فقه علم احکام شرعیه، علمی که از فروع عملی احکام شرع بحث می کند. یکی از علوم رایج در حوزه های علمیه قدیمی.
مَدرس محلی که در آن تدریس کنند؛ موضع درس گفتن. کلاس درس یا مکانی برای آموزش.
ارادت میل و خواست، اخلاص، علاقه و محبّت همراه با احترام. تأکید بر رابطه قلبی بین شاگرد و استاد.
حکمت فلسفه، به ویژه فلسفه اسلامی. اشاره به دانش فلسفی و عقلانی.
آستانه آستان، آغاز، مرز. در آستانه میوه دادن: یعنی در آغاز نتیجه دادن.
منقلب متحوّل، دگرگون شده. اشاره به تغییر در دیدگاه و مسیر زندگی فیلسوف.
گیرودار آشوب، گرفتاری، کشمکش. اشاره به مشکلات و شلوغی زندگی شهری.
ماورا/ماوراءالطبیعه فراسُو، آن سو، آنچه فراتر از عالم طبیعت و ماده باشد؛ مانند خداوند، روح و مانند آنها. مفاهیم متافیزیکی و عرفانی.
استشمام بوییدن. بوییدن عطر الهام، کنایه از درک مفاهیم معنوی.
سایه روشن حالت بین تاریکی و روشنی، گرگ ومیش. زمانی در اواخر روز که هنوز هوا کاملاً تاریک نشده.
هیاهو سر و صدا، داد و فریاد. صدای رفت و آمد گله ها و مردم.
تفرج گاه گردشگاه، جای تفرج، تماشاگاه. آسمان به عنوان محلی برای تماشا و تفکر.
نظاره تماشا کردن، نگاه، نگریستن. در متن به معنی نگاه کردن با دقت و تأمل به آسمان.
معلّق آویزان، آویخته شده. برای توصیف آسمان به کار رفته است.
تلألؤ درخشندگی. درخشندگی ماه و ستارگان.
قندیل چراغ یا چهل چراغی که می آویزند. در متن به عنوان تشبیه برای ستارگان به کار رفته است.
ابدیت جاودانگی، پایندگی، بی کرانگی. اشاره به مفاهیم فراتر از زمان و مکان.
تلقّی دریافت، نگرش، تعبیر. نحوه درک و برداشت از یک مفهوم یا پدیده.
تعبیر بیان کردن، شرح دادن، بازگویی. شیوه بیان و توضیح یک ایده.
نشئه حالت سرخوشی، کیفوری، سرمستی. لذت و سرخوشی ناشی از زیبایی های کویر.
قدس پاکی، صفا، قداست. جنبه های مقدس و معنوی کویر.
سرا خانه، منزل. عالم پر شگفتی و راز، سرایی سرد و بیروح شد.
سَموم باد بسیار گرم و زیان رساننده. استعاره از عقل مادی و بی درد.
اهورایی ایزدی، خدایی، منسوب به اهورا. اشاره به صفات پاک و الهی.
اِسرا در شب سیر کردن؛ هفدهمین سوره قرآن کریم. تلمیح به سفر معراج پیامبر (ص) و سفرهای شبانه معنوی.

بعضی وقت ها، شریعتی از کلماتی استفاده می کنه که چندین معنی دارن (ایهام) یا کلمه ای رو در معنایی غیر از معنی اصلی به کار می بره (مجاز). همچنین ممکنه از کنایه ها و اصطلاحاتی استفاده کنه که برای فهمیدنشون باید معنی کنایی رو بدونیم.

  • «از دل چیزی بیرون آمدن»: کنایه از جوشیدن، سرچشمه گرفتن.
  • «سر برداشتن»: کنایه از سر بلند کردن و آشکار شدن.
  • «چشم ها به او بود»: کنایه از منتظر بودن، توجه داشتن.
  • «گرم و روشن نگه داشتن»: کنایه از رونق بخشیدن.
  • «میوه دادن»: کنایه از نتیجه دادن، به بار نشستن.
  • «جوانی را به پایش ریخته بود»: کنایه از صرف کردن جوانی در راه چیزی، فدا کردن عمر.
  • «راه کسی را پیش گرفتن»: کنایه از دنبال کردن روش و طریقه کسی.
  • «باز بودن پا به ده»: کنایه از رفت و آمد داشتن، پیوند برقرار بودن.
  • «دست و پاگیر شدن»: کنایه از گرفتار شدن، مانع شدن.
  • «چشم به راه بودن»: کنایه از منتظر بودن.
  • «بر لب داشتن»: کنایه از به زبان آوردن، گفتن.
  • «آسفالت نشین»: کنایه از شهری بودن و تفکر مادی.
  • «دهاتی های کاه کش»: کنایه از روستاییان و تفکر معنوی.
  • «کلمات را کنار زنید»: کنایه از عدم توجه به ظاهر و پرداختن به باطن.
  • «همه چشم در زمین»: کنایه از توجه به مادیات.
  • «خاک»: نماد مادیات و دنیای فانی.
  • «دیدار»: مجاز از نگاه.
  • «عقل بی درد و بی دل»: کنایه از عقل بدون احساس و عاطفه.

قلمرو ادبی: رمزگشایی از زیبایی های کلام

درس «کویر» مثل یه تابلوی نقاشی پر از رنگ و لعاب ادبیه. شریعتی برای اینکه منظورش رو بهتر برسونه و متن رو دلنشین تر کنه، از آرایه های ادبی مختلفی استفاده کرده که دونستن اون ها خیلی به درک عمیق تر درس کمک می کنه. بیاین با هم بعضی از این آرایه ها رو بررسی کنیم:

  • تشبیه: وقتی چیزی رو به چیز دیگه ای تشبیه می کنیم تا ویژگی هایش رو برجسته تر نشون بدیم.
    • «کویر گویی عشق آباد کوچکی است»: کویر به شهر عشق آباد تشبیه شده.
    • «شاگرد بود که همچون جوینده تشنه ای می گشت»: شاگرد به جوینده تشنه تشبیه شده.
    • «چراغ علم و فلسفه و کلام»: علم و فلسفه و کلام به چراغ تشبیه شده اند. (اضافه تشبیهی)
    • «بهار حیات علمی»: حیات به بهار تشبیه شده. (اضافه تشبیهی)
    • «ما را از غربت زندان شهر به میهن آزاد و دامن گسترمان، کویر می برد»: شهر به زندان و کویر به میهن آزاد تشبیه شده.
    • «آسمان کویر، این نخلستان خاموش و پرمهتابی»: آسمان کویر به نخلستان تشبیه شده.
    • «ناله های گریه آلود آن امام راستین و بزرگم را که همچون این شیعه گمنام و غریبش»: ناله های امام به ناله های شیعه گمنام (شریعتی) تشبیه شده.
    • «آسمان، تفرج گاه مردم کویر است و تنها گردشگاه آزاد و آباد کویر»: آسمان به تفرج گاه و گردشگاه تشبیه شده.
    • «دریای سبز معلق»: آسمان به دریا تشبیه شده.
    • «قندیل زیبای پروین»: ستاره پروین به قندیل تشبیه شده. (اضافه تشبیهی)
    • «جادّه روشن و خیال انگیز»: کهکشان به جاده تشبیه شده.
    • «آن عالم پُرشگفتی و راز، سرایی سرد و بیروح شد»: عالم (آسمان) به سرا (خانه) تشبیه شده.
    • «باغ پر از گلهای رنگین و معطر شعر و خیال و الهام و احساس در سموم سرد این عقل بی درد و بی دل پژمرد»: آسمان (یا جهان معنوی) به باغ تشبیه شده و عقل به سموم (باد گرم). (اضافه تشبیهی)
  • استعاره: وقتی واژه ای به جای واژه اصلی اش به کار می رود و ما با توجه به شباهت ها منظور گوینده رو درک می کنیم. استعاره می تونه «تصریحیه» یا «مکنیه» باشه.
    • «دل یخچال»، «سینه کویر»، «دل ارگ»: این ها همگی استعاره مکنیه هستند، یعنی یخچال، کویر و ارگ مثل انسان دارای دل و سینه فرض شده اند (تشخیص هم داره).
    • «درختان کهنی که سالیانی دراز سر بر شانه هم داده اند»: درختان مانند انسان دارای شانه فرض شده اند (تشخیص).
    • «باب علم»: علم به دری تشبیه شده که باز می شود (استعاره مکنیه).
    • «نیروی ارادت و کشش ایمان»: ارادت و ایمان مانند نیرویی که کشش ایجاد می کند (استعاره مکنیه).
    • «درختی که جوانی را به پایش ریخته بود»: جوانی به آب یا ماده ای تشبیه شده که پای درخت ریخته می شود (استعاره مکنیه).
    • «نگاه های لوکس مردم آسفالت نشین شهر»: نگاه مثل یک انسان دارای ویژگی لوکس فرض شده (استعاره مکنیه).
    • «روحی را که در این تلقّی و تعبیر پنهان است، تماشا کنید»: تلقّی و تعبیر مانند انسان دارای روح فرض شده (استعاره مکنیه).
    • «آسمان کویر، این نخلستان خاموش و پرمهتابی»: نخلستان استعاره از آسمان است.
    • «مشت خونین و بی تاب قلبم را در زیر باران های غیبی سکوتش می گیرم»: قلب به مشت و سکوت به باران تشبیه شده (استعاره مکنیه).
    • «حلقوم چاه»: چاه مانند انسان یا جانداری دارای حلقوم فرض شده (استعاره مکنیه).
    • «همه چشم در زمین»: چشم استعاره از نگاه و توجه است.
    • «زمین»: استعاره از مادیات.
  • تشخیص (جانبخشی): وقتی به اشیاء یا مفاهیم غیرجاندار، ویژگی های انسانی رو نسبت می دیم.
    • «چشمه آب از دل یخچال بیرون می آید»، «آب تا باغستان و مزرعه مشایعت می کند».
    • «درختان سر بر شانه هم داده اند».
    • «شهر را و گیرودار شهر را رها کرد و چشم ها را منتظر گذاشت و به دهی آمد که هرگز در انتظار آمدن چون او کسی نبود»: ده (مجازاً مردم ده) انتظار کشیدند.
    • «فلسفه از آن سخن می گوید و مذهب بدان می خواند».
    • «درختش، غارش، کوهش، هر صخره سنگش و سنگریزه اش آیات وحی را بر لب دارد و زبان گویای خدا می شود».
    • «تابستان وصال، امیدبخش و گرم و مهربان و نوازشگر می آمد».
    • «قلب کویر»، «حلقوم چاه».
    • «آسمان، تفرج گاه مردم کویر است».
    • «ستارگان تک تک از غیب سر می زنند».
    • «ماه با تلألؤ پُرشکوهش از راه رسید».
    • «گل های الماس شکفتند».
    • «قندیل زیبای پروین سر زد».
    • «جادّه روشن و خیال انگیزی که گویی یکراست به ابدیت می پیوندد».
    • «آن عالم پُرشگفتی و راز، سرایی سرد و بیروح شد».
    • «عقل بی درد و بی دل پژمرد».
  • تضاد: آوردن دو کلمه با معنی متضاد در کنار هم.
    • «سرد» و «سوزان».
    • «فقیر» و «غنی».
    • «روستایی» و «شهری».
    • «حاضر» و «غایب».
    • «آغاز» و «پایان».
    • «زندان شهر» و «میهن آزاد».
  • پارادوکس (متناقض نما): آوردن دو مفهوم یا کلمه متضاد که در کنار هم معنای جدیدی را می سازند و در نگاه اول متناقض به نظر می رسند.
    • «نخلستان خاموش و پرمهتابی»: نخلستان در کویر خاموش است، اما پر از مهتاب (نور) است که این سکوت و نور تضاد ظاهری دارند اما معنای زیبایی شناختی ایجاد می کنند.
    • «سموم سرد»: سموم به معنی باد بسیار گرم و سوزاننده است، اما اینجا صفت سرد به آن اضافه شده که تضادی پارادوکسیکال ایجاد کرده و منظور بی روح بودن و بی احساس بودن عقل است.
  • تلمیح: اشاره ای به یک داستان، آیه، حدیث، رویداد تاریخی یا شعر معروف.
    • «مزینان از هزار و صد سال پیش، هنوز بر همان مهر و نشان است که بود»: تلمیح به این بیت حافظ: «گوهر مخزن اسرار همان است که بود / حقه مهر بدان مهر و نشان است که بود».
    • «سر در حلقوم چاه می برد و می گریست»: تلمیح به ماجرای درد دل کردن حضرت علی (ع) با چاه.
    • «آواز پر جبرئیل همواره در زیر غرفه بلند آسمانش به گوش می رسد»: تلمیح به نزول وحی بر پیامبران و همچنین می تواند اشاره ای به کتاب «آواز پر جبرئیل» از شهاب الدین سهروردی باشد.
    • «درختش، غارش، کوهش، هر صخره سنگش و سنگریزه اش آیات وحی را بر لب دارد»: تلمیح به آیاتی از قرآن که از سخن گفتن اجزا طبیعت با خدا می گوید.
    • «شاهراه علی»، «راه کعبه»: تلمیح به مسیرهای معنوی و ارتباط با اماکن مقدس.
    • «اِسرا»: تلمیح به سفر معراج پیامبر (ص) و سوره اسراء در قرآن.
    • «دریای سبز معلقی که بر آن مرغان الماس پر، ستارگان زیبا و خاموش، تک تک از غیب سر می زنند»: تلمیح به شعر حافظ «آسمان کشتی ارباب هنر می شکند / تکیه آن به که بر این بحر معلق نکنیم».
  • حس آمیزی: وقتی دو حس مختلف رو با هم ترکیب می کنیم.
    • «گرم آمدن» (در مورد تابستان): ترکیب حس لامسه (گرم) با حس شنیداری (آمدن) یا بصری.
  • واج آرایی (نغمه حروف): تکرار یک واج (صامت یا مصوت) در یک جمله یا بیت که باعث ایجاد موسیقی درونی و زیبایی می شود.
    • «نگاه هایِ مردمِ آسفالت نشینِ شهر»: تکرار واج «ِ» (کسره).
  • ایهام: وقتی کلمه ای رو به کار می بریم که دو یا چند معنی داره و هر دو معنی هم در متن می تونه درست باشه.
    • «عشق آباد»: ۱. شهر عشق آباد (اسم خاص) ۲. سرزمین عشق (مرکب اضافی).
    • «دم» (در «نخستین دم بهار»): ۱. لحظه، هنگام ۲. نَفَس.
    • «گرم» (در «تابستان وصال… گرم می آمد»): ۱. صمیمی و دلنشین ۲. دارای دمای زیاد و سوزان.
    • «خاموش» (در «نخلستان خاموش و پرمهتابی»): ۱. ساکت و آرام ۲. بی نور و تاریک (که با پرمهتابی در تضاده).
    • «بی تاب» (در «مشت خونین و بی تاب قلبم»): ۱. بی قرار و ناآرام ۲. بی نور و درخشش.
  • مراعات نظیر (تناسب): آوردن کلماتی از یک مجموعه یا از یک جنس در کنار هم.
    • «دهقان»، «چهارپا»، «گلّه»: کلماتی که با زندگی روستایی تناسب دارند.
  • جناس: آوردن کلماتی که در ظاهر (تلفظ و نوشتار) شبیه هم هستند اما معنی متفاوتی دارند.
    • «آزاد» و «آباد»: جناس ناقص اختلافی (فقط در یک حرف تفاوت دارند).
    • «مدرس» و «مدارس»: جناس ناقص اشتقاق (ریشه مشترک دارند).
  • حسن تعلیل: دلیلی غیرعلمی و ادبی برای یک پدیده می آوریم که از نظر ادبی زیباست.
    • «و از آن است که پیامبران همه از اینجا برخاسته اند و به سوی شهرها و آبادی ها آمده اند»: علت برخاستن پیامبران از کویر، حضور خدا و معنویت در آن است.
  • اسلوب معادله: آوردن دو مصراع یا جمله که از نظر ساختار مستقل هستند اما از نظر معنایی با هم برابرند و هر کدام مصداق دیگری است.

قلمرو فکری و تحلیلی: درک عمیق تر از مفاهیم درس

درس «کویر» فقط معنی کلمه و آرایه نیست، یه عالمه فکر و مفهوم عمیق تو دل خودش داره که دکتر شریعتی با زبان خاص خودش بیان کرده. برای اینکه حسابی تو این درس موفق باشی، باید بتونی پیام های اصلی اون رو درک کنی:

  1. تقابل کویر و شهر: مهم ترین و اصلی ترین تقابل تو این درس، بین کویر و شهره. کویر نماد معنویت، آرامش، اصالت، گذشته و بازگشت به خویشتنه. جاییه که آدم می تونه با خودش و خداش خلوت کنه و از قید و بندهای مادی رها بشه. در مقابل، شهر نماد مادّه گرایی، شلوغی، از خودبیگانگی، فراموشی اصالت و درگیری های دنیوی. شریعتی با این تقابل، داره ما رو به تفکر درباره سبک زندگی مون و انتخاب بین دنیای مادی و معنوی دعوت می کنه.
  2. بازگشت به خویشتن و اصالت: شریعتی با برگشت به مزینان و صحبت از اجدادش که از شهر گریزان بودن و به روستا پناه می آوردن، داره بهمون می گه که راه نجات انسان امروز، بازگشت به ریشه ها، اصالت ها و اون بخش گمشده وجودمونه که تو شلوغی های شهر گم شده. این بازگشت یه سفر فیزیکی نیست، یه سفر درونیه.
  3. عرفان و معنویت: کویر برای شریعتی، مظهر حضور خداست. اون میگه پیامبران از کویر برخاستن، چون کویر جاییه که انسان می تونه صدای وحی رو بشنوه و با خدا ارتباط برقرار کنه. این نگاه عارفانه، بخش مهمی از اندیشه شریعتیه که تو این درس به اوج خودش می رسه.
  4. نقد نگاه مادی به هستی: تو بخش های پایانی درس، نویسنده با حسرت از نگاه امروزی خودش به کویر حرف می زنه؛ نگاهی که فقط دنبال چاه عمیق و چغندرکاریه، نه تماشای ستاره ها و درک عظمت آسمان. این بخش یه نقد تنده به جامعه ای که معنویت رو فراموش کرده و فقط به فکر منافع مادی و اقتصادیه.
  5. درد و تنهایی انسان معنوی: وقتی شریعتی از ناله های حضرت علی (ع) در کنار چاه تو کویر حرف می زنه، هم داره به درد و تنهایی انسان های آزاده و معنوی اشاره می کنه که تو دنیای آلوده شهری، جایی برای ابراز وجود ندارن و باید با تنهایی شون کنار بیان. این قسمت، اوج احساس و همذات پنداری نویسنده با امام علی (ع) و در واقع با تمام کسانی هست که درکی عمیق تر از زندگی دارن.

شریعتی در «کویر» به ما یادآوری می کند که ریشه های عمیق ما در سادگی، معنویت و بازگشت به خویشتن است، نه در پیچیدگی ها و زرق و برق دنیای مدرن.

بررسی گام به گام متن درس کویر (بند به بند)

حالا بیاین متن رو بند به بند بررسی کنیم تا همه نکاتش رو در بیاریم. اینجوری هیچ نکته ای از قلم نمی افته:

بند اول: چشمه آب سرد و درختان کهن

معنی کامل: یه چشمه آب خنک که وسط گرمای تابستون کویر، انگار از دل یه یخچال بزرگ بیرون اومده، از کوه های شمالی ایران راه می افته و می ریزه تو دل کویر. این آب از وسط ارگ قدیمی مزینان بیرون می زنه. از همین جا، درخت های خیلی قدیمی که سال هاست کنار هم وایسادن، این آب رو تا باغ ها و زمین های کشاورزی همراهی می کنن (انگار که آب رو بدرقه می کنن). مزینان درست شبیه یه شهر کوچیک به اسم عشق آباده، و می گن که دقیقاً با الهام از اون ساخته شده. مزینان از هزار و صد سال پیش تا الان، همونطوری که بوده، باقی مونده و تغییر نکرده.

قلمرو زبانی:

  • تموز: ماه دهم از سال رومیان، تیرماه؛ ماه گرما.
  • ارگ: قلعه ای کوچک در میان قلعه ای بزرگ، اشاره به ارگ قدیمی مزینان.
  • مزینان: روستای زادگاه شریعتی.
  • مشایعت: همراهی کردن، بدرقه کردن. (البته اینجا برای آب به کار رفته که بهش جان بخشی شده.)
  • انگاره: طرح، نقشه، الگو.
  • مُهر و نشان است که بود: از ضرب المثل ها و کنایه از تغییر نکردن.

قلمرو ادبی:

  • «از دل چیزی بیرون آمدن»: کنایه از جوشیدن، سرچشمه گرفتن.
  • «سرد و سوزان»: تضاد.
  • «دل یخچال»، «سینه کویر»، «دل ارگ»: اضافه استعاری و تشخیص (یخچال، کویر و ارگ مثل انسان دارای دل و سینه فرض شده اند).
  • «سر برداشتن»: کنایه از سر بلند کردن و آشکار شدن.
  • «درختان سر بر شانه هم داده اند»: تشخیص و استعاره (درختان مانند انسان دارای شانه و قابلیت تکیه دادن فرض شده اند).
  • «تموز»: مجاز از گرمای شدید تابستان.
  • «کویر مانند عشق آباد»: تشبیه.
  • «عشق آباد»: ایهام (۱. شهر عشق آباد ۲. سرزمین عشق).
  • «مُهر و نشان است که بود»: تلمیح به شعر حافظ «گوهر مخزن اسرار همان است که بود / حقه مهر بدان مهر و نشان است که بود».

قلمرو فکری:
تو این بند، شریعتی داره با یه تصویرسازی قشنگ از مزینان، زادگاهش، شروع می کنه. کویر و چشمه آب سرد و درختان کهن، همگی نمادهایی از پایداری، اصالت و معنویتی هستن که تو این روستا وجود داره. مزینان انگار همون عشق آبادی هست که از قدیم الایام بوده و تغییری نکرده، که خودش نشون دهنده ارزش های ثابتیه که شریعتی تو این محیط پیدا می کنه.

بند دوم: ارزش علم و دانش در گذشته

معنی کامل: کتاب تاریخ بیهق از شاعرها، دانشمندها، فقیه و حکیم ها، ادیب ها، عارف ها و آدم های با تقوای مزینان یاد کرده. تو اون زمان ها، در علم به روی فقیر و غنی، روستایی و شهری باز بود و استادان بزرگ حکمت و فقه و ادب، نه تو «ادارات» دولتی، بلکه تو غرفه های مسجدها یا مدرسه های قدیمی می نشستن و درس می دادن. شاگردها هم مثل یه آدم تشنه دنبال علم می گشتن، سبک سنگین می کردن و آخرش استاد مورد نظرشون رو پیدا می کردن و با تمام وجود خودشون رو بهش می سپردن؛ این کار نه به زور «حاضر و غایب»، بلکه با قدرت ارادت و کشش قلبی و ایمان اتفاق می افتاد.

قلمرو زبانی:

  • فقه: علم احکام شرعی.
  • حکمت: فلسفه، به ویژه فلسفه اسلامی.
  • غرفه: بالاخانه، اتاق کوچک مشرف بر یک محوطه.
  • مَدرس: محل تدریس، کلاس درس.
  • ارادت: میل و خواست، اخلاص و محبت همراه با احترام.

قلمرو ادبی:

  • «تاریخ بیهق»: مجاز از نویسنده کتاب تاریخ بیهق.
  • «باب علم»، «نیروی اراده»، «کشش ایمان»: اضافه استعاری.
  • «شاگرد همچون تشنه»: تشبیه.
  • «فقیر و غنی»، «روستایی و شهری»، «حاضر و غایب»: تضاد و تناسب (مراعات نظیر).
  • «سر سپردن»: کنایه از فرمانبرداری و مطیع بودن.
  • «مَدرس» و «مدارس»: اشتقاق و جناس.

قلمرو فکری:
شریعتی در اینجا داره از فضیلت های مزینان تو گذشته حرف می زنه و فرهنگ علم دوستی و معنویت رو به تصویر می کشه. تاکید روی این نکته که علم برای همه و بدون تبعیض در دسترس بوده، و رابطه بین استاد و شاگرد بر پایه عشق و ارادت بنا شده بود، نشون می ده که شریعتی دلتنگ اون دوران طلایی هست که علم و حکمت از هرگونه آلودگی و بوروکراسی دور بوده. این بند، باز هم تقابل بین اصالت گذشته و آلودگی های عصر حاضر رو نشون میده.

بند سوم: مردی فیلسوف و حکیم

معنی کامل: بحث مزینان بود. سال ها قبل، مردی فیلسوف و فقیه که تو حوزه درسی مرحوم حاج ملا هادی اسرار – که آخرین فیلسوف از نسل حکیم های بزرگ اسلام بود – جایگاه بالایی داشت و شخصیتی برجسته بود، به این روستا اومد تا باقی عمرش رو تو تنهایی بگذرونه. بعد از حکیم اسرار، همه انتظار داشتن که اون حوزه حکمت رو زنده نگه داره و چراغ علم و فلسفه و کلام رو به عنوان جانشین لایق، روشن نگه داره؛ اما درست زمانی که درخت دانشش داشت به ثمر می نشست و بهار زندگی علمی و اجتماعیش فرا رسیده بود، ناگهان تغییر مسیر داد. شهر و شلوغی هاش رو رها کرد و همه رو منتظر گذاشت و به روستایی برگشت که هیچ وقت انتظار همچین آدمی رو نداشت.

قلمرو زبانی:

  • حکمت: فلسفه.
  • آستانه: آغاز، آستان.
  • منقلب: متحول، دگرگون.
  • گیرودار: آشوب، گرفتاری، کشمکش.

قلمرو ادبی:

  • «چشم ها به او بود»: کنایه از منتظر بودن، توجه داشتن.
  • «گرم و روشن نگه داشتن»: کنایه از رونق بخشیدن.
  • «چراغ علم و فلسفه و کلام»: اضافه تشبیهی (علم و فلسفه و کلام به چراغ تشبیه شده اند).
  • «میوه دادن»: کنایه از نتیجه دادن.
  • «جوانی را به پایش ریخته بود»: کنایه از صرف کردن جوانی در راه چیزی.
  • «درخت»: استعاره از علم و فلسفه و کلام (یعنی دانش فرد).
  • «بهار حیات علمی»: اضافه تشبیهی (حیات به بهار تشبیه شده).
  • «ده منتظر کسی باشد»: تشخیص (به ده قابلیت انتظار کشیدن داده شده).
  • «ده»: مجاز از مردم ده.
  • «چشم»: مجاز از نگاه (همه چشم ها به او بود).

قلمرو فکری:
این بند ما رو با یکی از اجداد شریعتی آشنا می کنه که از مقام و شهرت در شهر دست کشید و به مزینان برگشت. این اتفاق نشون دهنده همون نگاه معنوی و گریز از مادّیات و جاه و مقام دنیویه که شریعتی خودش هم به اون پایبنده بود. این حرکت اون حکیم، در واقع نمادی از انتخاب راه معنویت و اصالت در برابر شلوغی و آلودگی های شهریه.

بند چهارم: شیوه زندگی اجداد نویسنده

معنی کامل: اون مرد، پدربزرگ پدر من بود. من نیم قرن (پنجاه سال) قبل از اینکه به دنیا بیام، خودم رو تو وجود اون حس می کنم؛ تو نگاه اون، نشونه ای از من بوده… و اما پدربزرگ خود من، اون هم راه پدرش رو رفت. به همین روستای فراموش شده (مزینان) برگشت و از زندگی و آدم هاش فاصله گرفت و به پاکی، علم، تنهایی، بی نیازی و اندیشیدن با خودش وفادار موند. این روش، فلسفه انسان موندن تو دوره ایه که زندگی خیلی آلوده شده و انسان موندن خیلی سخته. بعد از اون، عموی بزرگم که برجسته ترین شاگرد حوزه اون ادیب بزرگ بود، بعد از تموم کردن درس فقه و فلسفه و به ویژه ادبیات، باز هم راه اجدادش رو به سمت کویر در پیش گرفت و به مزینان برگشت.

قلمرو زبانی:

  • شیوۀ پدر رفت: رفتار پدر را در پیش گرفت.
  • کناره گرفت: گوشه نشین شد.
  • ادیب: ادب دان.
  • اجداد: جمع جد؛ نیاکان.

قلمرو ادبی:

  • «آمدنم به این جهان»: کنایه از زایش و متولد شدن.
  • «احساس خود را در او»: نوعی وحدت وجود و پیوستگی نسلی رو نشون میده.
  • «کناره گرفت»: کنایه از گوشه نشین شدن، عزلت گزیدن.
  • «راه اجداد خویش را به سوی کویر پیش گرفت»: کنایه از پیروی از روش و سلوک اجدادش.

قلمرو فکری:
شریعتی در اینجا زنجیره نسلی خودش رو با کویر و زندگی معنوی اونجا نشون می ده. تاکید روی اینکه اجدادش هم از شهر گریزان بودن و به کویر برمی گشتن، داره این پیام رو میده که زندگی معنوی و اصیل، نه یه انتخاب گذرا، بلکه یه میراث خانوادگیه. این بخش نشون دهنده فلسفه «انسان ماندن» در برابر آلودگی های زمانه است؛ ایده ای که برای شریعتی خیلی مهمه.

بند پنجم: تابستان و بازگشت به ریشه ها

معنی کامل: تو اوایل سال های کودکی ما، هنوز ارتباطمون با روستای زادگاهمون (مزینان) برقرار بود و برخلاف الان، رفت و آمدمون به روستا زیاد بود و تو شهر گرفتار زندگی نشده بودیم. هر سال تابستون ها به اصل خودمون، مزینان، برمی گشتیم و به قول امروزی ها «می رفتیم» (جمله طنزآمیز برای تفاوت نگاه قدیم و جدید).

قلمرو زبانی:

  • اوایل: جمع اول.
  • زادگاه روستایی: مزینان.

قلمرو ادبی:

  • «پامان به ده باز بود»: کنایه از رفت و آمد داشتن، پیوند نزدیک.
  • «دست و پاگیر نشده بودیم»: کنایه از گرفتار نشدن در مشغله های شهری، آزاد بودن.
  • «به اصل خود»: اشاره به ریشه ها و اصالت.

قلمرو فکری:
این بند یه تصویر نوستالژیک از دوران کودکی شریعتی و ارتباط ناگسستنی با مزینان رو نشون می ده. اون داره به مخاطب یادآوری می کنه که گذشته، دوران پاکی و اصالت بوده، برخلاف حال که مردم تو بند زندگی شهری گرفتار شدن. این بخش حسرت نویسنده رو نسبت به از دست رفتن اون ارتباط عمیق با ریشه ها و طبیعت بیان می کنه.

بند ششم: آغاز تابستان، پایان مدارس

معنی کامل: آغاز تابستون، پایان مدرسه ها! چه شروع خوبی و چه پایان حتی بهتری! لحظه دوست داشتنی و شورانگیزی بود؛ لحظه ای که هر سال از همون اولین نفس های بهار، بی صبرانه منتظرش بودیم. و اون سال ها، هر سال انتظار تموم می شد و تابستون وصال (رسیدن به معشوق)، درست سر وقت، مثل همیشه، امیدبخش و صمیمی و مهربون و نوازشگر می رسید و ما رو از غربت زندان شهر به میهن آزاد و وسیع خودمون، یعنی کویر، می برد؛ نه اینکه برگردونه، بلکه ما رو به اصل خودمون می برد.

قلمرو زبانی:

  • مدارس: جمع مدرسه.
  • دم بهار: نفس بهار، آغاز بهار.
  • وصال: رسیدن، پیوند.
  • به هنگام: سر وقت، به موقع.
  • غربت: غریب بودن، تنهایی.

قلمرو ادبی:

  • «آغاز» و «پایان»: تضاد.
  • «چشم به راهش بودیم»: کنایه از منتظر بودن.
  • «تابستان امیدبخش و گرم و مهربان و نوازشگر»: تشخیص و جانبخشی (به تابستان ویژگی های انسانی داده شده).
  • «گرم آمدن»: حس آمیزی (ترکیب حس لامسه با حس بصری یا شنیداری).
  • «زندان شهر»: اضافه تشبیهی (شهر به زندان تشبیه شده).
  • «کویر مانند میهن آزاد»: تشبیه.
  • «دامن گستر بودن کویر»: استعاره مکنیه (کویر مانند موجودی دارای دامن فرض شده).
  • «دم»: ایهام (۱. لحظه، هنگام ۲. نَفَس).
  • «گرم»: ایهام (۱. صمیمی ۲. دارای دمای زیاد).

قلمرو فکری:
این بند با یه شور و اشتیاق خاص، به استقبال تابستون و بازگشت به کویر می ره. تابستون اینجا فقط یه فصل نیست، بلکه نماد آزادی، رهایی از قید و بندهای مدرسه و شهر، و بازگشت به جاییه که آدم خودش رو در اون پیدا می کنه. تاکید بر «میهن آزاد» بودن کویر، همون حس تعلق و اصالت رو القا می کنه.

بند هفتم: کویر؛ تجلی گاه ماوراءالطبیعه

معنی کامل: تو کویر، انگار به مرز دنیای دیگه نزدیکیم و به خاطر همینه که ماوراءالطبیعه رو – که همیشه فلسفه ازش حرف می زنه و مذهب آدم ها رو به سمتش دعوت می کنه – تو کویر میشه با چشم دید و حس کرد. به خاطر همینه که همه پیامبران از اینجا (کویر) برخاستند و به سمت شهرها و آبادی ها اومدن. «در کویر، خدا حضور داره!» این حرف رو یه نویسنده اهل رومانی گفته که برای شناختن حضرت محمد (ص) و دیدن صحرایی که صدای بال جبرئیل همیشه زیر آسمون بلندش به گوش می رسه و حتی درختش، غارش، کوهش، هر صخره سنگش و سنگریزه اش آیات وحی رو به زبان میاره و زبان گویای خدا میشه، به صحرای عربستان اومده و عطر الهام رو تو فضای رازآلود اونجا استشمام کرده.

قلمرو زبانی:

  • ماورا/ماوراءالطبیعه: آنچه فراتر از عالم طبیعت و ماده باشد؛ مانند خداوند، روح.
  • خواند: فراخواندن، دعوت کردن.
  • برخاسته اند: برانگیخته شده اند، بلند شده اند.
  • استشمام: بوییدن.

قلمرو ادبی:

  • «فلسفه از آن سخن می گوید»، «مذهب بدان می خواند»، «درختش، غارش،… بر لب دارد»، «زبان گویای خدا می شود»: تشخیص و جانبخشی.
  • «فلسفه»: مجاز از فیلسوفان.
  • «مذهب»: مجاز از عالمان مذهب.
  • «در کویر، خدا حضور دارد»: تضمین (نقل قول مستقیم) از یک نویسنده رومی.
  • «آواز پر جبرئیل»: ایهام (۱. اشاره به نزول وحی ۲. اشاره به نام یکی از کتاب های شهاب الدین سهروردی).
  • «غرفه بلند آسمان»، «عطر الهام»: اضافه تشبیهی (آسمان به غرفه و الهام به عطر تشبیه شده اند).
  • علت برخاستن پیامبران از کویر: حسن تعلیل (دلیل غیرواقعی و ادبی).
  • «درخت و غار و کوه و … مانند زبان»: تشبیه و تلمیح به آیات قرآن (که پدیده های طبیعی را گویای حق می دانند) و مجاز از همه پدیده های کویر.

قلمرو فکری:
تو این بخش، شریعتی کویر رو به اوج معنویت می رسونه. کویر اینجا نه تنها یه مکان جغرافیایی، بلکه جاییه که انسان می تونه با ماوراءالطبیعه ارتباط برقرار کنه. اینکه پیامبران از کویر برخاستن، دلیلش اینه که کویر خلوت ترین و اصیل ترین جای ممکنه برای دریافت وحی و الهامه. این جا نویسنده داره به ما یادآوری می کنه که معنویت واقعی، تو سادگی و خلوت و دور از شهرت و شلوغی های دنیوی شکل می گیره.

بند هشتم: آسمان کویر؛ نخلستان خاموش و درد امام

معنی کامل: آسمان کویر، این نخلستان خاموش و پرمهتاب که هر وقت دست های خونی و بی قرار قلبم رو زیر بارون های پنهان سکوتش می گیرم، ناله های غمگین و گریان اون روح دردمند و تنها (منظور حضرت علی (ع)) رو می شنوم. ناله های گریه آلود امام راستین و بزرگم رو که مثل این شیعه ناشناس و غریبش (منظور دکتر علی شریعتی)، کنار اون شهر کثیف (منظور شهر کوفه) و تو دل اون کویر بی صدا، سر تو حلقوم چاه می برد و گریه می کرد. چه فاجعه ای هست اون لحظه که یه مرد گریه می کنه!… چه فاجعه ای!

قلمرو زبانی:

  • مهتاب: نور ماه.
  • تاب: تحمل، نور، تابش.
  • ناله های گریه آلود آن روح دردمند و تنها: منظور حضرت علی (ع).
  • این شیعه گمنام و غریب: منظور دکتر علی شریعتی.
  • آن مدینه پلید: منظور شهر کوفه.

قلمرو ادبی:

  • «آسمان کویر، این نخلستان خاموش و پرمهتابی»: تشبیه و متناقض نما (پارادوکس)؛ نخلستان خاموش در عین حال پرمهتاب (نورانی و روشن است ولی ساکت و بی صدا).
  • «خاموش»: ایهام (۱. ساکت ۲. بی نور).
  • «مشت خونین و بی تاب قلبم»: اضافه تشبیهی (قلب به مشت تشبیه شده).
  • «بی تاب»: ایهام (۱. ناآرام، بی قرار ۲. بی نور و درخشش).
  • «باران های غیبی سکوتش»: اضافه تشبیهی (سکوت به باران تشبیه شده).
  • «همچون این شیعه گمنام»: تشبیه.
  • «مدینه پلید»: کوفه، مجاز از مردم کوفه.
  • «قلب آن کویر بی فریاد»: اضافه استعاری و تشخیص (کویر مثل انسان دارای قلب فرض شده).
  • «حلقوم چاه»: اضافه استعاری یا اضافه تشبیهی (چاه مثل جانداری دارای حلقوم فرض شده).
  • «سر در حلقوم چاه می برد و می گریست»: تلمیح به ماجرای درد دل کردن حضرت علی (ع) با چاه.

قلمرو فکری:
این بند اوج احساسات شریعتیه. با تلمیح به ماجرای درد دل امام علی (ع) با چاه، شریعتی داره حس تنهایی، غربت و درد انسان های بزرگ و معنوی رو تو دنیای آلوده و مادی امروز نشون می ده. اون خودش رو شیعه گمنام امام علی می دونه و با اون حضرت همذات پنداری می کنه. این قسمت، پیام عمیق «فاجعه تنهایی انسان معنوی» رو فریاد می زنه.

بند نهم: آسمان؛ تفرج گاه مردم کویر

معنی کامل: نصف شب آروم تابستون بود و من هنوز یه بچه هفت هشت ساله بودم. اون شب هم مثل هر شب دیگه تو سایه روشن غروب، کشاورزها با چهارپاهای خودشون از صحرا برمی گشتن. سر و صدای گله ها خوابید (آروم شد) و مردم شامشون رو که خوردن، رفتن پشت بوم ها؛ نه برای خوابیدن، بلکه برای تماشا کردن و از ستاره ها حرف زدن، چون آسمون، محل گشت و گذار مردم کویره و تنها جاییه که تو کویر آزادی و آبادی داره.

قلمرو زبانی:

  • سایه روشن: حالت بین تاریکی و روشنی.
  • هیاهو: سر و صدا.
  • تفرج گاه: گردشگاه، جای تفرج.
  • «هیاهوی گلّه خوابید»: کنایه از اینکه سر و صدا کم شد.

قلمرو ادبی:

  • «آن شب نیز مثل هر شب در سایه روشن غروب»: تشبیه.
  • «آسمان، تفرج گاه مردم کویر است» و «گردشگاه آزاد و آباد کویر»: تشبیه.
  • «دهقان» و «چهارپا» و «گلّه»: مراعات نظیر (تناسب).
  • «آزاد» و «آباد»: جناس ناقص اختلافی.
  • «هیاهوی گلّه خوابید»: تشخیص و کنایه (به هیاهو قابلیت خوابیدن داده شده).

قلمرو فکری:
این بند از آرامش و سادگی زندگی روستایی تو کویر حرف می زنه. مردم کویر برخلاف شهری ها که سرشون تو کارای دنیوی خودشونه، وقتشون رو صرف تماشای آسمون و تفکر درباره اون می کنن. آسمون اینجا نماد بی کرانگی، آرامش و ارتباط با ماوراست که برای مردم کویر اهمیت زیادی داره. اینجاست که شریعتی باز هم تفاوت نگاه انسان کویری (معنوی) با انسان شهری (مادی) رو نشون می ده.

بند دهم: دریای سبز معلق و شاهراه علی

معنی کامل: اون شب هم من خودم رو روی پشت بوم خونه گذاشته بودم و رفته بودم تا آسمون رو تماشا کنم؛ حسابی مشغول تماشا بودم و غرق این دریای سبز آویزون (آسمان) بودم که روی اون پرنده هایی با بال های الماس (ستارگان)، زیبا و ساکت، تک تک از عالم غیب ظاهر می شن. اون شب هم ماه با درخشش پرشکوهش رسید و گل های الماس (ستارگان) شکفتن و خوشه زیبای پروین (ستاره پروین) طلوع کرد و اون جاده روشن و خیال انگیزی که انگار مستقیم به جاودانگی وصل می شه: «شاهراه علی»، «راه مکه»! عجیبه که نگاه های لاکچری مردم آسفالت نشین شهر، اون رو کهکشان می بینن و روستایی های کاه کش کویر، اون رو شاهراه علی، راه کعبه، راهی که علی از اون به کعبه می ره، می دونن. کلمات رو کنار بذارید و زیر اون ها، روحی رو که تو این درک و تفسیر پنهانه، تماشا کنید.

قلمرو زبانی:

  • نظاره: تماشا کردن، نگاه.
  • معلّق: آویزان.
  • تلألؤ: درخشندگی.
  • قندیل: چراغ آویز.
  • ابدیت: جاودانگی.
  • تلقّی: دریافت، نگرش.
  • تعبیر: بیان کردن، شرح دادن.

قلمرو ادبی:

  • «گرم تماشا» و «غرق در این دریا»: کنایه از مشغول و مجذوب بودن.
  • «دریای سبز معلّق»: استعاره از آسمان و تلمیح به اعتقاد گذشتگان (که آسمان را دریایی می پنداشتند).
  • «مرغان الماس پَر» و «گل های الماس»: استعاره از ستارگان.
  • «گل های الماس شکفتند»: کنایه از درخشیدن ستارگان؛ استعاره.
  • «قندیل زیبای پروین»: اضافه تشبیهی (ستاره پروین به قندیل تشبیه شده).
  • «جادّه روشن و خیال انگیز»: استعاره از کهکشان راه شیری.
  • «ماه از راه برسد»، «تلقّی و تعبیر روح داشته باشد»: تشخیص.
  • «کلمات را کنار زنید»: کنایه از عدم توجه به ظاهر و پرداختن به باطن.
  • «نگاه های لوکس مردم آسفالت نشین شهر»: استعاره مکنیه و واج آرایی (تکرار «ِ»).
  • «آسفالت نشین»: کنایه از شهری بودن و تفکر مادی.
  • «دهاتی های کاه کش»: کنایه از روستاییان و تفکر معنوی.

قلمرو فکری:
این بند اوج نگاه شریعتی به آسمان و تفاوت دیدگاه هاست. مردم شهری با نگاه سطحی و مادی گرایانه، آسمان رو فقط یه کهکشان می بینن، اما روستایی های ساده دل و معنوی، اون رو «شاهراه علی» و «راه کعبه» می دونن. این یعنی فهم درست، تو دل کلمات نیست، بلکه تو روحی پنهانه که پشت اون کلمات قرار گرفته. شریعتی داره به ما یاد می ده که برای درک حقیقت، باید از ظاهر به باطن بریم و دنبال عمق مفاهیم باشیم.

بند یازدهم: حسرت از دست دادن نگاه معنوی

معنی کامل: اینجوری شد که هر سال که یک کلاس بالاتر می رفتم و به کویر برمی گشتم، از اون همه زیبایی ها و لذت ها و سرخوشی های پر از شعر و خیال و عظمت و شکوه و ابدیت پر از پاکی و چهره های پر از «ماورا» بیشتر محروم می شدم تا اینکه امسال که رفتم، دیگه سرم رو به سمت آسمان بلند نکردم و همه نگاهم به زمین بود. چون اینجا… می شه چند تا چاه عمیق زد و… اونجا می شه چغندرکاری کرد! و همه نگاه ها به خاک بود و همه حرف ها از خاک! اون عالم پُرشگفتی و راز (آسمان)، برای من تبدیل به یه خانه سرد و بی روح شد که فقط از چند عنصر ساخته شده! و اون باغ پر از گل های رنگارنگ و خوش بوی شعر و خیال و الهام و احساس، تو باد گرم و زیان رسان این عقل بی احساس و بی عاطفه خشک شد و از بین رفت. و صفای خدایی اون همه زیبایی ها که وجود من رو پر از خدا می کرد، به این علم حسابگر و مصلحت اندیش آلوده شد. و من اون شب، بعد از گشت و گذار تو گردشگاه آسمان، اون تماشاخانه زیبا و شگفت انگیز مردم کویر، پایین اومدم و روی پشت بوم خونه، خسته از سرخوشی خوب و پاک اون سفر شبانه معنوی (اسرا)، تو بستر خودم خوابیدم.

قلمرو زبانی:

  • نشئه: حالت سرخوشی، سرمستی.
  • قدس: پاکی، قداست.
  • ماورا: فراسو، غیرمادی.
  • برکردن: بلند کردن.
  • سرا: خانه.
  • سَموم: باد بسیار گرم و زیان رسان.
  • اهورایی: ایزدی، خدایی.
  • آلود: آلوده شد.
  • اِسرا: در شب سیر کردن، سوره هفدهم قرآن.

قلمرو ادبی:

  • «همه چشم در زمین»: کنایه از توجه ها به مادیات.
  • «زمین»: استعاره از مادیات.
  • «دیدارها»: مجاز از نگاه.
  • «خاک»: نماد مادیت و دنیای فانی.
  • «عالم پُرشگفتی و راز، سرایی سرد و بیروح شد»: تشبیه (عالم به سرا تشبیه شده).
  • «باغ پر از گلهای رنگین و معطر شعر و خیال و الهام و احساس»: استعاره از آسمان (یا جهان معنوی).
  • «سموم سرد این عقل بی درد و بی دل»: اضافه تشبیهی (عقل به سموم تشبیه شده) و پارادوکس (سموم به معنی باد گرم است، اما صفت سرد به آن اضافه شده).
  • «عقل بی درد و بی دل»: کنایه از عقل بی احساس و بدون عاطفه؛ تشخیص.
  • «عددبین»: کنایه از حسابگر و مادی نگر.
  • «گردشگاه آسمان»، «تماشاخانه مردم کویر»: تشبیه.
  • «اسرا»: تلمیح به سوره اسراء و سفر معراج پیامبر (ص).

قلمرو فکری:
این بند، حسرت و دل شکستگی نویسنده رو نشون می ده. هرچه بزرگ تر می شه و به دنیای مادی نزدیک تر، نگاه معنوی و عارفانه اش رو از دست می ده. آسمون که قبلاً براش پر از راز و خدا بود، حالا فقط چند عنصر شیمیاییه! این بخش یه نقد تند به جامعه و سیستمیه که آدم ها رو از معنویت دور می کنه و فقط به مادیات و سود و زیان مادی توجه می کنه. شریعتی با بیان این حسرت، به ما یادآوری می کنه که چقدر آسونه که تو دام مادیات بیفتیم و اون نگاه پاک و الهی رو از دست بدیم.

پاسخ تشریحی کارگاه متن پژوهی: قدم به قدم تا تسلط

خب، حالا نوبت می رسه به بخش مهم «کارگاه متن پژوهی» کتاب درسی. اینجا قراره با هم سؤالات رو بررسی کنیم و پاسخ های کامل و تحلیلی بهشون بدیم تا دیگه هیچ ابهامی براتون باقی نمونه. برای درک بهتر درس نهم، حل این تمرین ها حسابی بهتون کمک می کنه.

الف) پاسخ به سؤالات قلمرو زبانی

سؤالات این بخش معمولاً درباره معنی کلمات، نکات دستوری و گاهی هم درباره املای کلمات هستن. بیاین چند نمونه رو ببینیم:

سؤال ۱: معنی واژه های «تموز»، «مشایعت»، «گیرودار»، «تلقّی» و «اسرا» را بنویسید.

پاسخ:

  • تموز: ماه دهم از سال رومیان، تقریباً مطابق با تیرماه سال شمسی؛ ماه گرما.
  • مشایعت: همراهی کردن، بدرقه کردن.
  • گیرودار: آشوب، گرفتاری، کشمکش.
  • تلقّی: دریافت، نگرش، برداشت، تعبیر.
  • اسرا: در شب سیر کردن، سفر شبانه معنوی؛ همچنین نام هفدهمین سوره قرآن کریم.

سؤال ۲: دو کنایه از متن درس بیابید و مفهوم آن ها را بنویسید.

پاسخ:

  • «درختان سر بر شانه هم داده اند»: مفهوم این کنایه یعنی درختان بسیار به هم نزدیک و فشرده رشد کرده اند.
  • «همه چشم در زمین»: مفهوم این کنایه یعنی تمام توجه و نگاه افراد به مادیات، مسائل دنیوی و منفعت طلبی است.

سؤال ۳: در عبارت «در آن روزگاری که باب علم بر روی فقیر و غنی، روستایی و شهری باز بود»، منظور از «باب علم» و «فقیر و غنی، روستایی و شهری» چیست؟

پاسخ:

  • «باب علم»: استعاره از دسترسی به علم و دانش است؛ یعنی فرصت های آموزشی.
  • «فقیر و غنی، روستایی و شهری»: مجاز از همه مردم و اقشار مختلف جامعه است، بدون هیچ تبعیضی.

ب) پاسخ به سؤالات قلمرو ادبی

اینجا دیگه باید آرایه های ادبی رو خوب بشناسید و بتونید اون ها رو تو متن پیدا کنید. این بخش معمولاً تو امتحانات نهایی اهمیت زیادی داره.

سؤال ۱: آرایه «تشخیص» را از متن درس بیابید و توضیح دهید.

پاسخ: یکی از مهم ترین آرایه های تشخیص در درس، «چشمه ای که گویی از دل یخچالی بزرگ بیرون می آید» و «درختان کهنی که سالیانی دراز سر بر شانه هم داده اند» است. در اینجا، به یخچال و درختان صفاتی انسانی (دل داشتن، سر بر شانه هم دادن) نسبت داده شده که باعث جان بخشی به آن ها شده است.

سؤال ۲: یک نمونه تلمیح از درس پیدا کرده و توضیح دهید.

پاسخ: عبارت «سر در حلقوم چاه می برد و می گریست» یک تلمیح آشکار به ماجرای درد دل کردن و راز گفتن حضرت علی (ع) با چاه در تنهایی است. این تلمیح عمق تنهایی و درد شخصیت معنوی متن را نشان می دهد.

سؤال ۳: ایهام را در کلمات «عشق آباد» و «گرم» در متن درس مشخص کنید.

پاسخ:

  • «عشق آباد»:
    1. اسم خاص یک شهر.
    2. مفهوم سرزمین و مکانی که پر از عشق و معنویت است.
  • «گرم» (در «تابستان وصال، درست به هنگام، همچون همه ساله، امیدبخش و گرم و مهربان و نوازشگر می آمد»):
    1. به معنی دارای حرارت و دمای زیاد (صفت فیزیکی).
    2. به معنی صمیمی، دلنشین و سرشار از محبت (صفت عاطفی).

ج) پاسخ به سؤالات قلمرو فکری

تو این بخش دیگه باید از معنی ظاهری کلمات فراتر برید و به مفاهیم عمیق و پیام های اصلی نویسنده توجه کنید. این سؤالات معمولاً جنبه تحلیلی دارن.

سؤال ۱: منظور نویسنده از تقابل «شهر» و «کویر» در این درس چیست؟

پاسخ: نویسنده در این درس، «شهر» را نماد دنیای مادی، شلوغی، فراموشی اصالت، دغدغه های دنیوی و از خودبیگانگی معرفی می کند. در مقابل، «کویر» نمادی از معنویت، آرامش، خلوت گزینی، بازگشت به خویشتن، اصالت و ارتباط عمیق با هستی و خداست. این تقابل نشان دهنده دو جهان بینی و سبک زندگی متضاد است که شریعتی مخاطب را به انتخاب راه معنوی کویر فرامی خواند.

سؤال ۲: دیدگاه دکتر شریعتی درباره علم و معرفت در گذشته و حال در این درس چگونه بیان شده است؟

پاسخ: شریعتی در این درس، از گذشته ای یاد می کند که در آن «باب علم بر روی فقیر و غنی، روستایی و شهری باز بود» و رابطه استاد و شاگرد بر پایه «ارادت و کشش ایمان» بود. این نگاه به علم، معنوی، اصیل و ریشه دار است. اما در پایان درس، او حسرت می خورد که نگاهش به آسمان «به این علم عددبین مصلحت اندیش آلود» شده و فقط به دنبال منافع مادی (چاه عمیق و چغندرکاری) است. این تقابل نشان دهنده دغدغه شریعتی نسبت به از دست رفتن نگاه معنوی و اصیل به علم در دنیای امروز است.

سؤال ۳: پیام اصلی بند پایانی درس «کویر» چیست؟

پاسخ: پیام اصلی بند پایانی درس، حسرت و نقد نویسنده به تغییر دیدگاه خودش و جامعه نسبت به هستی و ارزش هاست. شریعتی با اشاره به اینکه نگاهش به آسمان از یک «عالم پُرشگفتی و راز» به «سرایی سرد و بیروح» تبدیل شده، و «صفای اهورایی» در اثر «عقل بی درد و بی دل» پژمرده، بیان می کند که چگونه نگاه مادی و منفعت طلبانه، زیبایی های معنوی و روحانی زندگی را از بین می برد. این بند یک هشدار است درباره از دست رفتن عمق وجودی و غرق شدن در سطحی نگری مادی.

نکات طلایی برای مطالعه و موفقیت در امتحانات (ویژه کنکور و نهایی)

درس «کویر» هم برای امتحانات نهایی و هم برای کنکور سراسری خیلی مهمه. هم سوالات مفهومی داره، هم زبانی و ادبی. برای اینکه تو این درس حسابی موفق باشی، بیا این نکات طلایی رو در نظر بگیر:

الف) استراتژی مطالعه درس کویر

درس «کویر» یه درس ساده نیست که فقط معانی رو حفظ کنی و تموم. باید عمقی بخونیش:

  1. معنی کلمات و عبارات دشوار رو مسلط شو: اول از همه، معنی دقیق همه کلمات و اصطلاحات خاص متن رو حفظ کن. جدولی که بالاتر براتون آوردیم رو با دقت مطالعه کن. بعد، جملاتی که این کلمات توشون به کار رفته رو چند بار بخون تا معنی کلمه تو ذهن و متن خوب جا بیفته.
  2. تکنیک های تشخیص و تحلیل آرایه های ادبی رو یاد بگیر: حفظ کردن اسم آرایه ها کافی نیست. باید بدونی چطور آرایه ها رو تو متن پیدا کنی و مهم تر از اون، بفهمی چرا نویسنده از اون آرایه استفاده کرده و چه تاثیری رو معنی داره. برای «کویر» که پر از آرایه تشبیه، استعاره و تشخیص هست، تمرین زیادی لازمه. مثلاً برای تشخیص، ببینید کدوم ویژگی های انسانی رو به اشیاء غیرجاندار نسبت داده.
  3. اهمیت مرور منظم و زمان بندی مناسب: این درس مفاهیم عمیقی داره که با یه بار خوندن کاملاً تو ذهنت جا نمی افته. پس برنامه ریزی کن که تو بازه های زمانی مشخص، مثلاً هفته ای یک بار، این درس رو مرور کنی. این مرورها نباید سطحی باشن، باید دوباره به تحلیل بندها و آرایه ها بپردازی.
  4. خلاصه نویسی کن: بعد از هر بار مطالعه، سعی کن نکات اصلی، معانی کلیدی و آرایه های مهم هر بند رو تو یه دفترچه یا برگه های فلش کارت یادداشت کنی. خلاصه نویسی به سازماندهی اطلاعات تو ذهنت حسابی کمک می کنه و برای مرورهای دقیقه نودی عالیه.
  5. صدای نویسنده رو حس کن: شریعتی تو این متن با یه لحن خاص و پر از حسرت و معنویت حرف می زنه. سعی کن موقع خوندن، این لحن رو درک کنی. این کار نه تنها به فهم عمیق تر کمک می کنه، بلکه یادآوری مطالب رو هم آسون تر می کنه.

ب) آمادگی برای امتحانات نهایی و کنکور

«کویر» معمولاً جزو بخش های پر سوال تو امتحانات نهاییه. برای کنکور هم ازش سوالات مفهومی و ادبی مطرح میشه:

  1. بررسی انواع سؤالات رایج:
    • سؤالات معنی: هم معنی واژه ها و هم مفهوم کلی عبارات رو می پرسن. باید هر دو رو خوب بلد باشی.
    • سؤالات آرایه: یه جمله یا عبارت می دن و ازت می خوان آرایه های اون رو مشخص کنی یا مثال بزنی.
    • سؤالات مفهوم: عمیق ترین نوع سوالات هستن. یه بند یا جمله رو می دن و ازت می خوان پیام اصلی یا دیدگاه نویسنده رو توضیح بدی. برای اینا باید تحلیل عمیق درس رو بلد باشی.
    • سوالات ترکیبی: مثلاً یه قسمت از متن رو می دن و ازت می خوان هم آرایه شو بگی، هم معنی کلمه رو بنویسی، و هم مفهوم کلی رو توضیح بدی.
  2. نکات مربوط به تست زنی (برای کنکوری ها):
    • گزینه ها رو با دقت بخون: گاهی گزینه ها خیلی شبیه همن. باید ریزبین باشی.
    • اول سؤال رو تحلیل کن: ببین دقیقاً ازت چی خواسته. معنی، مفهوم، آرایه؟
    • به ارتباط بین بخش های متن توجه کن: شریعتی خیلی هوشمندانه مفاهیم رو به هم وصل کرده. این ارتباط ها تو تست های مفهومی خیلی مهم هستن.
    • اهمیت توجه به پیام اصلی و لحن نویسنده: این دو تا بهت کمک می کنن حتی اگه معنی دقیق یه کلمه رو هم ندونستی، بتونی حدس درستی بزنی.
  3. اشتباهات رایج دانش آموزان:
    • فقط حفظ کردن: این درس رو نمیشه فقط با حفظ کردن معنی کلمات و آرایه ها مسلط شد. باید بفهمیش.
    • نادیده گرفتن ارتباطات بین مفاهیم: شریعتی یه ذهن منسجم داره و هر بخش از «کویر» با بخش های دیگه در ارتباطه. این ارتباط ها رو پیدا کن.
    • عجله تو تحلیل: به خودت زمان بده که آرایه ها و مفاهیم رو با دقت تحلیل کنی.

تسلط بر «کویر» یعنی توانایی ارتباط برقرار کردن با دنیای درونی شریعتی، نه فقط حفظ کردن کلمات او.

ج) ارتباطات بین درسی

ادبیات مثل یه پازله که قطعاتش به هم وصلن. «کویر» هم با خیلی از درس های دیگه ادبیات ارتباط داره:

  1. نحوه ارتباط درس کویر با دیگر درس های ادبیات:
    • به لحاظ مضمونی: درس «کویر» از نظر مضمون عرفانی و معنوی، با اشعار عارفانه حافظ، مولانا و سعدی ارتباط پیدا می کنه. همچنین در بحث تقابل سنت و مدرنیته، میشه اون رو با آثار دیگه نویسندگان معاصر مقایسه کرد.
    • به لحاظ آرایه ای: تکنیک های آرایه ای که شریعتی استفاده کرده، مثل تشبیهات عمیق و استعارات مکنیه، تو آثار کلاسیک و معاصر ادبیات فارسی هم به وفور دیده میشه. شناخت این آرایه ها تو «کویر»، بهت کمک می کنه تو درس های دیگه هم راحت تر اونا رو پیدا کنی.
  2. تلمیحات و ارجاعات این درس به متون و شخصیت های دیگر:
    • تاریخ بیهق: اشاره به این کتاب تاریخی، نشون دهنده اهمیت تاریخ و ریشه ها تو نگاه شریعتیه.
    • حاج ملا هادی اسرار: اشاره به این فیلسوف بزرگ، جایگاه فلسفه و حکمت رو تو اندیشه شریعتی نشون می ده.
    • حضرت علی (ع): تلمیح به ماجرای درد دل کردن امام علی (ع) با چاه، نشون دهنده ارادت شریعتی به ائمه و همذات پنداری او با درد و تنهایی انسان های آزاده است.
    • شهاب الدین سهروردی: اشاره به «آواز پر جبرئیل» می تونه ارتباط با فلسفه اشراق و نگاه عرفانی رو نشون بده.
    • شعر حافظ: تلمیح به شعر حافظ، اصالت و پیوستگی با ادبیات کلاسیک رو نشون می ده.

درس «کویر» فقط یه متن نیست، یه آیینه ست که می تونه نگاهت رو به زندگی و هستی عوض کنه و ازت یه دانش آموز صرفاً حفظ کننده به یه متفکر ادبی تبدیل کنه.

نتیجه گیری: نگاهی دوباره به کویر و آینده شما

درس «کویر» دکتر علی شریعتی، از اون درس هایی نیست که فقط بخونی و بری رد شی. این یه جور دعوتنامه است برای یه سفر درونی، یه غواصی تو عمق مفاهیم. ما تو این مقاله سعی کردیم همه اون چیزایی که برای تسلط کامل به نکات درس نهم ادبیات دوازدهم لازمه، از معنی واژه ها و آرایه ها گرفته تا لایه های فکری و پاسخ به کارگاه متن پژوهی، رو برات آماده کنیم.

چیزی که تو «کویر» می خونیم، فقط یه توصیف از یه منطقه خشک نیست، بلکه یه نگاه فلسفی و عرفانی به زندگیه. شریعتی با مقایسه شهر و کویر، داره ما رو به سمت اصالت، معنویت و بازگشت به خودمون دعوت می کنه. فهمیدن این مفاهیم، نه تنها بهت کمک می کنه نمره عالی تو ادبیات بگیری، بلکه می تونه دیدگاهت رو نسبت به خیلی چیزا تو زندگی عوض کنه.

یادت باشه، ادبیات فقط حفظیات نیست؛ یه دریچه است به دنیای تفکر و احساس. با این راهنمایی که امروز با هم داشتیم، حالا می تونی «کویر» رو با یه نگاه عمیق تر و پربارتر بخونی. امیدواریم که این مطالب، تو مسیر موفقیت تحصیلی و حتی زندگی شخصی ت، حسابی به دردت بخوره و آماده باشی برای هر آزمونی که پیش روته.

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "نکات کلیدی درس نهم ادبیات دوازدهم | مرور و جمع بندی کامل" هستید؟ با کلیک بر روی آموزش، به دنبال مطالب مرتبط با این موضوع هستید؟ با کلیک بر روی دسته بندی های مرتبط، محتواهای دیگری را کشف کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "نکات کلیدی درس نهم ادبیات دوازدهم | مرور و جمع بندی کامل"، کلیک کنید.